درد درد دل بود درمان ما

دُرد درد دل بود درمان ما
خوش بود دردی چنین با جان ما

عشق او بحریست ما غرقه در او
گو درآ در بحر بی پایان ما

ای که گوئی جان به جانان می دهم
جان چه باشد پیش آن جانان ما

مجلس عشقست و ما مست و خراب
سر خوشند از ذوق ما رندان ما

عشق او گنجی و دل ویرانه ای
گنج او جو در دل ویران ما

دل ببر از جان شیرین می برد
صد هزاران منتش بر جان ما

دوستدار نعمت الله خودیم
نعمت الله باشد از یاران ما


شاه نعمت‌الله ولی
دیدگاه ها (۱۱)

تدری بیه شکد أحبک من زمان تبقی ساکت وانی ساکت لشوکت مو هضیمه...

صد دوا بادا دوای درد بی درمان مادُرد دردش نوش کن گر می بری ف...

گل در بر و می در کف و معشوق به کام استسلطان جهانم به چنین رو...

دسته گلی می سازم،به نام "سلام"که هرگل دعایی🌹 وهر برگش 🌹 سلا...

🌱🍒رندان سلامت می‌کنند جان را غلامت می‌کنندمستی ز جامت می‌کنن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط