در این دریا چه میجویند ماهیهای سرگردان
در این دریا چه میجویند ماهیهای سرگردان
مرا آزاد میخواهی؟ به تُنگِ خویش برگردان
مرا از خود رها کردیّ و بالِ پر زدن دادی
اگر این است آزادی، مرا بی بال و پر گردان
دعای زنده ماندن چیست وقتی عشق با ما نیست؟
خداوندا! دعای دوستان را بیاثر گردان
من از دنیا به جادوی تو دل خوش کردهام ای عشق!
طلسمی را که بر من بسته بودی، بستهتر گردان
به جای اینکه هیزم بر اجاقی تازه بگذاری
همین خاکسترِ افسرده را زیر و زبر گردان
من از سرمایهی عالم، همین یک "قلب" را دارم
اگر چیزی دگر ماندهست، آن را هم هدر گردان
در این دوزخ به جز تردید راهی تا حقیقت نیست
مرا در آتش تردیدهایم شعلهور گردان...
مرا آزاد میخواهی؟ به تُنگِ خویش برگردان
مرا از خود رها کردیّ و بالِ پر زدن دادی
اگر این است آزادی، مرا بی بال و پر گردان
دعای زنده ماندن چیست وقتی عشق با ما نیست؟
خداوندا! دعای دوستان را بیاثر گردان
من از دنیا به جادوی تو دل خوش کردهام ای عشق!
طلسمی را که بر من بسته بودی، بستهتر گردان
به جای اینکه هیزم بر اجاقی تازه بگذاری
همین خاکسترِ افسرده را زیر و زبر گردان
من از سرمایهی عالم، همین یک "قلب" را دارم
اگر چیزی دگر ماندهست، آن را هم هدر گردان
در این دوزخ به جز تردید راهی تا حقیقت نیست
مرا در آتش تردیدهایم شعلهور گردان...
- ۶۹۵
- ۱۲ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط