Part
Part::۵
بی رحم
جیهوپ: ی سوال تو عاشقشی؟
تهیونگ: چی، چی داری میگی(اما من واقعا عاشقش شدم) نخیرم اصلا چرا همچین سوالی می کنی؟
جیهوپ: چون خیلی بهش اهمیت میدی
تهیونگ: چون مثل شماها ظالم نیستم
ویو ات
تمام این مدت حواسم بود یعنی امکان داره تهیونگ عاشقم باشه؟؟؟؟زر نزن اون داداشته وایی خدا دارم دیوونه میشم
جیهوپ: خب تو هم لازم نیست لوسش کنی(داد)
تهیونگ: خواهر خودم به تو هیچ ربطی نداره(عربده)
ات: داداش داد نزن(بغض)
تهیونگ: ببخشید پرنسس، تو کی بیدار شدی
ات: از اول بیدار بودم
جیهوپ: خیلی خب بیاد بریم پایین
(طبقه پایین)
کوک: شاهدخت بالاخره اومد خب چی شد الانم درد داری؟
ات:(بغض)
تهیونگ: پس کنید(ات رو بغل میکنه)
ویو کوک
نمیدونم چرا این پسره انقد اینو لوس میکنه اما ماهم به زور پدر بزرگمون باهاش اینجوری رفتار می کنیم وگرنه منم خیلی دوسش دارم
ویو ات تمام مدت بغل داداشم بودم که گوشی مزاحم زنگ خود اوفففف اما بابام خونه نبود کنار داداشام جواب دادم
(مکالمه)
ات: سلام خوبی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ات: ساعت چند؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ات: کیا میان؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ات: همکلاس جدیدمون شوگا هم میاد
ـــــــــــ
ات: خیلی خب باشه بزار اول اجازه بگیرم
ــــــــــــــــــــــــــ
ات: اوففف باشه بای بای
(پایان مکالمه)
ات: داداشی؟
تهیونگ: جونم
ات: میشه فردا عصر ساعت ۵ با دوستام برم بیرون
جیهوپ: بیرون کجا؟
ات: من به تو نگفتم من به ته ته گفتم
جیهوپ: میام میزنمت ها
تهیونگ: بسهه دیگه اه آبجی خوشگلم کجا می خوای بری؟
ات: میریم پارک لیا، آتنا، آیلین، سوهو، جانگ، جین، شوگا، هم هستن
تهیونگ: ساعت چند میرین؟
ات: پنج عصر
تهیونگ:............
ادامه دارد.....
بی رحم
جیهوپ: ی سوال تو عاشقشی؟
تهیونگ: چی، چی داری میگی(اما من واقعا عاشقش شدم) نخیرم اصلا چرا همچین سوالی می کنی؟
جیهوپ: چون خیلی بهش اهمیت میدی
تهیونگ: چون مثل شماها ظالم نیستم
ویو ات
تمام این مدت حواسم بود یعنی امکان داره تهیونگ عاشقم باشه؟؟؟؟زر نزن اون داداشته وایی خدا دارم دیوونه میشم
جیهوپ: خب تو هم لازم نیست لوسش کنی(داد)
تهیونگ: خواهر خودم به تو هیچ ربطی نداره(عربده)
ات: داداش داد نزن(بغض)
تهیونگ: ببخشید پرنسس، تو کی بیدار شدی
ات: از اول بیدار بودم
جیهوپ: خیلی خب بیاد بریم پایین
(طبقه پایین)
کوک: شاهدخت بالاخره اومد خب چی شد الانم درد داری؟
ات:(بغض)
تهیونگ: پس کنید(ات رو بغل میکنه)
ویو کوک
نمیدونم چرا این پسره انقد اینو لوس میکنه اما ماهم به زور پدر بزرگمون باهاش اینجوری رفتار می کنیم وگرنه منم خیلی دوسش دارم
ویو ات تمام مدت بغل داداشم بودم که گوشی مزاحم زنگ خود اوفففف اما بابام خونه نبود کنار داداشام جواب دادم
(مکالمه)
ات: سلام خوبی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ات: ساعت چند؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ات: کیا میان؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ات: همکلاس جدیدمون شوگا هم میاد
ـــــــــــ
ات: خیلی خب باشه بزار اول اجازه بگیرم
ــــــــــــــــــــــــــ
ات: اوففف باشه بای بای
(پایان مکالمه)
ات: داداشی؟
تهیونگ: جونم
ات: میشه فردا عصر ساعت ۵ با دوستام برم بیرون
جیهوپ: بیرون کجا؟
ات: من به تو نگفتم من به ته ته گفتم
جیهوپ: میام میزنمت ها
تهیونگ: بسهه دیگه اه آبجی خوشگلم کجا می خوای بری؟
ات: میریم پارک لیا، آتنا، آیلین، سوهو، جانگ، جین، شوگا، هم هستن
تهیونگ: ساعت چند میرین؟
ات: پنج عصر
تهیونگ:............
ادامه دارد.....
- ۳.۲k
- ۱۰ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط