گفتم چرا عشق اول برای آدمها این قدر مهم است با این که

گفتم: چرا عشق ِ اول برای آدمها این قدر مهم است با این که معمولا هیچ سرانجامی ندارد؟
گفت: خوب جوابش ساده است چون عشق ِ اول است!
همیشه اولین ها مهم اند اگر این طور نبود شاید الان کتاب گینس سفید بود!
گفتم: موافقم، اما همیشه اولین ها، یک تجربه هستند، صرفا یک تجربه!
گفت: دقیقا، آدم اولین تجربه هایش را هیچ وقت فراموش نمی کند.
گفتم: عشق اولت که بود؟
گفت: بدون مقدمه هم می توانستی این سوال را بپرسی!
گفتم: خوب حالا جواب سوالم چیست!؟
گفت: یکی از دختران معمولی ِ دبیرستان نزدیک خانه امان، دختر همسایه امان، خواهر ِصمیمی ترین دوستم، معمولا همه، اینها را می گویند اما عشقِ اول من هیچ کدام از اینها نیست!
گفتم: نکند عشق ِ اول تو، من هستم!
گفت: دقیقا!
گفتم: بگذار بلند شوم و به آشپزخانه بروم تو عادت داری پرسش هایم را بی جواب بگذاری!
هرچند اگر بخواهی جواب هم بدهی، جواب هایت اغلب قابل باور نیست!
دستم را گرفت و گفت: کسی که معنای عشق را درک کند نام هر احساسی را عشق نمی گذارد؛ من با تو برای اولین بار عشق واقعی را تجربه کردم؛ پس تو عشق اول من هستی!
دیدگاه ها (۱)

کتاب شعرم را بخوان؛ بلند بخوان؛ آن قدر بلند که من از آن سوی ...

‏به نظر من خیلی جاها لازم نیست به خودت بیایباید به بغل دستیت...

گفتم: وقتی به دنیا می نگرم و آدمهای این دنیا را می بینم امید...

گفتم: راستگویی در همه حال و به هر شکل بهتر از دروغ مصلحتی اس...

کاش تهران بندر داشت. کنار لنچ مینشستیم و من برایت از شاخ و ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط