Life for love
Life for love
پارت 41
میرا: سلام ما اومدیم
فلورا: سلام خوش اومدین
سان هی: سلام
میرا: انا هنوز نیومده؟؟
فلورا: خب... خب راستش من نتونستم باهاش تماس بگیرم نمی دونم کجاس
میرا: چ.چی؟؟ یعنی چی که نمی دونی ، انا کجاستت؟؟ ( داد )
سان هی: اروم باش
میرا: به من دست نزن ( داد ) انا ......
انا: سل... عه؟؟ جمعتون جمعه گلتون کمه!!
میرا: انا؟؟ حالت خوبع؟؟ چرا تا الان نیومده بودی؟؟ کجا بودی؟؟ صدمه دیدی؟؟
فلورا: راست میگه دختر نصفه جونم کردی وقتی دیدم نمی تونم از جی پی است دریابیت کنم نگرانت شدم
انا: شرمنده رفقا ولی الان بحت اینا نیست بزارین بگم چیا فهمیدم کلتون دود میکنه اللخصوص تو سان هی!!
سان هی: منظورت چیه؟؟
انا: بزارین یکم خستگیم در بره چشم حتما همه چی رو براتون از اول تا اخرش تعریف می کنم
.
.
.
.
.
( دو ساعت بعد ساعت ۱۲:۳۰ شب بعد از تعریف تمام ماجرایی که اتفاق افتاد )
میرا: خدای من این ی فاجعه اس
فلورا: س.سان هی حالت خوبه؟؟
سان هی: خوبم فقط الان نیاز دارم تنها باشم من میرم اتاقم و لطفا به هیچ وجه نیاید پیشم
انا: اههه تا یادم نرفته فلورا جون میتونی ی نفر رو برام پیدا کنی؟؟
میرا: ؟؟؟؟
فلورا: من؟؟ کی رو پیدا کنم؟؟
انا: یکی به اسم جو کریل باید دنبال اون بگردیم اون بیشتر از هرکس دیگع ایی از اون ماجرا ها خبر داره
میرا: منم میرم پی اسامی که تو لیست بود بالاخره شاید چیزی پیدا کنیم که ربطی به یکی از اون شش نفر داشته باشه
انا: فقط ی چیزی ذهنم رو خیلی مشغول کرده!!
فلورا: اون چیه؟؟
انا: یکی از اسامی که توی لیست بود اسمش فرانسیس لیستر بود
میرا: لیستر... این اسم رو کجا شنیدم...... اها یادم اومد این اسم مال همونیه که توی جشن تولد سان هی بود مایکل لیستر ولی چه ربطی به کار های ما داره؟؟
انا: فرانسیس پدر مایکله من قبلا ی بار دیدمش مرد عجیب و مرموزیه ازش می ترسم
فلورا: این یعنی ممکنه دشمنی دیرینه تر از این حرفا باشه؟؟ مو دربارش تحقیق می کنم
میرا: نه تو به جو کریل برس پیدا کردن اون مهم تره تحقیق درباره ی اون رو خودم انجام میدم
انا: امیدوارم این فقط ی شباهت اسمی باشه وگرنه همه چیز بدتر از قبلم میشه!!
فلورا: خواهر بزرگه ی سان هی ، یجی رو چکار کنیم؟؟ کی درباره ی اون تحقیق کنه؟؟
میرا: پسر عموی من!! عضو نیرو های یگان ویژه اس و اینکه چند تا دوست تو سازمان اطلاعات بین الملل داره ترتیبش رو میده
انا: اشتباه نکنم اسمش جیمین بود نع؟؟ خیلیم جذاب و تو دل برو بود خداییش!
فلورا: باشه پس ترتیب کارارو می دیم ولی فعلا چیزی به سان هی نگید حالش زیاد خوب نیس دلم نمی خواد بیشتر از این بشکنه و اسیب ببینه بزارین یکم تنها باشه تا بتونه کم کم همه چیز رو درک کنه
پارت 41
میرا: سلام ما اومدیم
فلورا: سلام خوش اومدین
سان هی: سلام
میرا: انا هنوز نیومده؟؟
فلورا: خب... خب راستش من نتونستم باهاش تماس بگیرم نمی دونم کجاس
میرا: چ.چی؟؟ یعنی چی که نمی دونی ، انا کجاستت؟؟ ( داد )
سان هی: اروم باش
میرا: به من دست نزن ( داد ) انا ......
انا: سل... عه؟؟ جمعتون جمعه گلتون کمه!!
میرا: انا؟؟ حالت خوبع؟؟ چرا تا الان نیومده بودی؟؟ کجا بودی؟؟ صدمه دیدی؟؟
فلورا: راست میگه دختر نصفه جونم کردی وقتی دیدم نمی تونم از جی پی است دریابیت کنم نگرانت شدم
انا: شرمنده رفقا ولی الان بحت اینا نیست بزارین بگم چیا فهمیدم کلتون دود میکنه اللخصوص تو سان هی!!
سان هی: منظورت چیه؟؟
انا: بزارین یکم خستگیم در بره چشم حتما همه چی رو براتون از اول تا اخرش تعریف می کنم
.
.
.
.
.
( دو ساعت بعد ساعت ۱۲:۳۰ شب بعد از تعریف تمام ماجرایی که اتفاق افتاد )
میرا: خدای من این ی فاجعه اس
فلورا: س.سان هی حالت خوبه؟؟
سان هی: خوبم فقط الان نیاز دارم تنها باشم من میرم اتاقم و لطفا به هیچ وجه نیاید پیشم
انا: اههه تا یادم نرفته فلورا جون میتونی ی نفر رو برام پیدا کنی؟؟
میرا: ؟؟؟؟
فلورا: من؟؟ کی رو پیدا کنم؟؟
انا: یکی به اسم جو کریل باید دنبال اون بگردیم اون بیشتر از هرکس دیگع ایی از اون ماجرا ها خبر داره
میرا: منم میرم پی اسامی که تو لیست بود بالاخره شاید چیزی پیدا کنیم که ربطی به یکی از اون شش نفر داشته باشه
انا: فقط ی چیزی ذهنم رو خیلی مشغول کرده!!
فلورا: اون چیه؟؟
انا: یکی از اسامی که توی لیست بود اسمش فرانسیس لیستر بود
میرا: لیستر... این اسم رو کجا شنیدم...... اها یادم اومد این اسم مال همونیه که توی جشن تولد سان هی بود مایکل لیستر ولی چه ربطی به کار های ما داره؟؟
انا: فرانسیس پدر مایکله من قبلا ی بار دیدمش مرد عجیب و مرموزیه ازش می ترسم
فلورا: این یعنی ممکنه دشمنی دیرینه تر از این حرفا باشه؟؟ مو دربارش تحقیق می کنم
میرا: نه تو به جو کریل برس پیدا کردن اون مهم تره تحقیق درباره ی اون رو خودم انجام میدم
انا: امیدوارم این فقط ی شباهت اسمی باشه وگرنه همه چیز بدتر از قبلم میشه!!
فلورا: خواهر بزرگه ی سان هی ، یجی رو چکار کنیم؟؟ کی درباره ی اون تحقیق کنه؟؟
میرا: پسر عموی من!! عضو نیرو های یگان ویژه اس و اینکه چند تا دوست تو سازمان اطلاعات بین الملل داره ترتیبش رو میده
انا: اشتباه نکنم اسمش جیمین بود نع؟؟ خیلیم جذاب و تو دل برو بود خداییش!
فلورا: باشه پس ترتیب کارارو می دیم ولی فعلا چیزی به سان هی نگید حالش زیاد خوب نیس دلم نمی خواد بیشتر از این بشکنه و اسیب ببینه بزارین یکم تنها باشه تا بتونه کم کم همه چیز رو درک کنه
- ۱۴.۶k
- ۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط