بغلم کن که کمی ساکت وآرام شوم

بغلم کن که کمی ساکت وآرام شوم
در خیالی که گرفتار تو شددام شوم

بی هوا بوسه  مزن بر رخ من
بوسه انگاه بزن باز که من رام شوم

بی تو در خلوت این خانه گرفتار شدم
تو بیا تاکه کمی شاد از این کام شوم

پنجره باز کن  نغمه بزن بر خورشید
من به شوق پرستو به  این بام شوم

وقت رفتن تو بیا باز بزن بوسه ی مهر
تا که من همره آن یار دلارام شوم

سیمین بهبهبانی

#ستایش_قلب_سربی
#خاص #دلنوشته
#عشق_جان‌
#دلتنگی #آغوش_تو
#دلبرانه‌ ‎‌‌‌‌ ‎‌‌‌
دیدگاه ها (۰)

ندارى خال لب امابه چشم من كه زيبايیفدای نازلبخندت تودرمن خوب...

قلبت را می بوسمدر لحظه ای، که چشم هایم چشم تو را می بوسد!و ن...

گفتم غزلی از تو بگویم که بخوانیشاید به دلت رحم بیفتد، و بمان...

ای بوسه ات شراب و ، از هر شراب خوش ترساقی اگر تو باشی ، حالم...

Rvenge or love ? Part 9 به درو دیوار تکیه میدادم که مبادا ...

هشدار یک آدم دیوونه تیمارستانی فقط میخواد این زیر چرتو پرت ب...

my love

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط