خاکسترقلب
#خاکستر_قلب
#part_17
مرلین در جوابش چیزی نداشت که بگه فقط در حالی که به درد تو خودش میپیچید پاسخ داد
- اون ؛ اون معشوق من نیست!
کوک که جا خورده بود جواب داد
€ پس کیه توعه؟
- اون اربابه منه جونگ کوک ؛ پدرم من رو فروخت
سره جمله ی آخر صداش کمتر از زمزمه بودولی کوک شنید و گفت
€ چرا؟
مرلین جواب داد
- پول
کوک که بخاطره معشوقش ناراحت بود جواب داد
€ مرتیکه ی گوه
مرلین چیزی نگفت ولی کوک که فهمید معشوقش زیاد دوست نداره اونجا باشه در حالی که دوست نداشت؛ ولی بخاطره عشقش همه کار میکرد گفت
€ یک هفته!
مرلین که متوجه نشده بود گفت
-یک هفته چی؟
€ بهم فرصت بده باهات باشم! فقط یک هفته بعدش ، بعدش هرجا بخوای میزارم بری
مرلین لبخند بی رمقی زد و گفت
- چرا؟
جونگ کوک با لبخند قشنگی پاسخ داد
€ چون دوست دارم!
مرلین لبخندی زد و جونگ کوک ازش پرسید
€ حالت خوبه؟
مرلین گفت
- نه دلم درد میکنه
جونگ کوک داد زد
€ دکترو بیارین
سریع یه دکتر بالغ و جوون وارد شد و چن تا بی حس کننده با آمپول در سرم وصل کرد و رفت
کوک گفت
€ حالت خوب شد بریم سیسیل رو بگردیم؛ باشه عزیزم؟
مرلین که در دلش پروانه ها جمع شده بود چون خیلی وقت بود به سیسیل نیومده بود گفت
- باشه !
جونگ کوک اون رو تنها گذاشت و رفت تا به خدمتکارا بگه غذای مرلین اش رو بیارن
جیمین؛ جیمین تموم بدنش سرد بود و عرق سرد میریخت سه روز بود که مرلین اش گم شده بود نمیدونست توسط کی! این حالش رو بدتر میکرد تو این موقع یه سر به عمارت تهیونگ زده بود و کامل اون رو کشته بود کله باندش رو ولی خبری از مرلین نبود ! نمیدونست کی اینهمه وابسته اش شده بود! اجوما و جانگ می فردای جشن برگشته بودن اونموقع امیدوار بود مرلین اونجا باشه! اما نبود ! تموم دوستاش اومده بودن توی خونش جیهوپ در زد و وارد شد جیمین بدون درنگی گفت
+ پیداش کردین؟
جیهوپ گفت
هوپ: نه؛ چرا یه خدمتکار برات آنقدر ارزش داره! یادت نمیاد همینجوری عاشق یکی شدی که اون هرزه بود؟ یکی مثل ا/ت؛ اگه یکی مثل اون باشه چی؟ دوباره عاشق شدی؟
جیمین داد زد
+ نه
بعد آروم تر در حالی که شقیقه هایش رو ماساژ میداد گفت
+ نمیدونم!
جیهوپ اومد و جیمین رو در آغوشش کشید
هوپی: اول تحقیق کن! بعد راجبش چیزای خوب بگو! عاشق خوب بین فقط نباش! هر تصمیمی بگیری ما پشتتیم جیمین!
#part_17
مرلین در جوابش چیزی نداشت که بگه فقط در حالی که به درد تو خودش میپیچید پاسخ داد
- اون ؛ اون معشوق من نیست!
کوک که جا خورده بود جواب داد
€ پس کیه توعه؟
- اون اربابه منه جونگ کوک ؛ پدرم من رو فروخت
سره جمله ی آخر صداش کمتر از زمزمه بودولی کوک شنید و گفت
€ چرا؟
مرلین جواب داد
- پول
کوک که بخاطره معشوقش ناراحت بود جواب داد
€ مرتیکه ی گوه
مرلین چیزی نگفت ولی کوک که فهمید معشوقش زیاد دوست نداره اونجا باشه در حالی که دوست نداشت؛ ولی بخاطره عشقش همه کار میکرد گفت
€ یک هفته!
مرلین که متوجه نشده بود گفت
-یک هفته چی؟
€ بهم فرصت بده باهات باشم! فقط یک هفته بعدش ، بعدش هرجا بخوای میزارم بری
مرلین لبخند بی رمقی زد و گفت
- چرا؟
جونگ کوک با لبخند قشنگی پاسخ داد
€ چون دوست دارم!
مرلین لبخندی زد و جونگ کوک ازش پرسید
€ حالت خوبه؟
مرلین گفت
- نه دلم درد میکنه
جونگ کوک داد زد
€ دکترو بیارین
سریع یه دکتر بالغ و جوون وارد شد و چن تا بی حس کننده با آمپول در سرم وصل کرد و رفت
کوک گفت
€ حالت خوب شد بریم سیسیل رو بگردیم؛ باشه عزیزم؟
مرلین که در دلش پروانه ها جمع شده بود چون خیلی وقت بود به سیسیل نیومده بود گفت
- باشه !
جونگ کوک اون رو تنها گذاشت و رفت تا به خدمتکارا بگه غذای مرلین اش رو بیارن
جیمین؛ جیمین تموم بدنش سرد بود و عرق سرد میریخت سه روز بود که مرلین اش گم شده بود نمیدونست توسط کی! این حالش رو بدتر میکرد تو این موقع یه سر به عمارت تهیونگ زده بود و کامل اون رو کشته بود کله باندش رو ولی خبری از مرلین نبود ! نمیدونست کی اینهمه وابسته اش شده بود! اجوما و جانگ می فردای جشن برگشته بودن اونموقع امیدوار بود مرلین اونجا باشه! اما نبود ! تموم دوستاش اومده بودن توی خونش جیهوپ در زد و وارد شد جیمین بدون درنگی گفت
+ پیداش کردین؟
جیهوپ گفت
هوپ: نه؛ چرا یه خدمتکار برات آنقدر ارزش داره! یادت نمیاد همینجوری عاشق یکی شدی که اون هرزه بود؟ یکی مثل ا/ت؛ اگه یکی مثل اون باشه چی؟ دوباره عاشق شدی؟
جیمین داد زد
+ نه
بعد آروم تر در حالی که شقیقه هایش رو ماساژ میداد گفت
+ نمیدونم!
جیهوپ اومد و جیمین رو در آغوشش کشید
هوپی: اول تحقیق کن! بعد راجبش چیزای خوب بگو! عاشق خوب بین فقط نباش! هر تصمیمی بگیری ما پشتتیم جیمین!
- ۱.۹k
- ۱۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط