پارت

پارت ( ۲ )


{ عمارت متروکه }


ویو ا/ت داشتیم تک تک جاهای عمارت رو می‌گشتیم عمارت خوبی به نظر میاد ولی یه چیزی اینجا مشکوک بود


&باورم نمیشه می‌خوایم اینجا زندگی کنیم

+چرا خوبه که

&نه خوب نیست عجیبه کسی این نزدیکیا زندگی نمیکنه فقط ما دوتا اینجاییم

+اره درسته ولی من یه خونه اون ورا دیدم

& واقعا

+اره


( ساعت ۱۱ شب )

& چاگی بریم بخوابیم ؟خستم

+اره بریم

رفتیم سمت یکی از اتاقا سمت تخت دونفره رفتیم و دراز کشیدیم
نمی دو ونم چرا از اینجا حس خوبی نداشتم تهیونگ مثل عادت همیشگیش دستشو دور کمرم حلقه کرد که باعث شد از افکارم در بیام بوسه ای به گردنم زد که هردو به خواب رفتیم

( صبح )

چشمامو باز کردم که دیدم تهیونگ هنوز خوابه

+ته پاشو صبح شده

&بزار یکم بخوابم

+پاشو عزیزم

&اه باشه

بلند شدیم رفتیم سمت آشپز خونه ( حالا یه چیزی کوفت کردن دیگه )

&ا/ت

+بله

&بهتر نیست بریم یه چرخی این دور اطراف بزنیم

+اره فکر خوبیه

رفتم آماده شدم و به سمت جنگل رفتیم جنگله خیلی آروم و مشکوکی بود هنوز فکرم درگیر اون عمارت بود میخواستم ببینم اونجا کی زندگی می‌کنه به تهیونگ گفتم بریم سمت اون عمارت که ببینم چه خبره

+ته

&جانم

+میشه بریم سمت اون عمارت

&چرا

+چون می‌خوام ببینم چه کسی اونجا زندگی می‌کنه

&هوم باشه




دوست دارم نظرتون و ببینم حوشگلا❤️❤️❤️
دیدگاه ها (۴)

پارت ( ۳ ) { عمارت متروکه }با تهیونگ به سمت اون عمارت عجیب ر...

خوشگلا اصل بدین فالوورامو بشناسممم

پارت ( ۱ ) {عمارت متروکه }سلام من کیم ا/ت هستم ۲۳ سالمه با ت...

بچه ها شاید ادامه ی فیک رو تو پیج روبیکام گذاشتم نظر شما چیه...

تکپارتی اسمات از تهیونگ و جونگکوک و ا،ت ا،ت ویوسلام من ا،تم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط