خدایا ما را سر راه امامحسین قرار بده
.
خدایا ما را سر راه #امام_حسین قرار بده
. #سر_راه_امام_حسین یک غلام ، گریه میکرد
ناراحت بود دلش گرفته بود .
دلش گرفته است، غلام هم هست، ضعیف است، یک جایی نشسته، سر راه امام حسین هم هست، تمام شد دیگر!
همۀ #شرایط_نجات فراهم است.
آدم کافی است مظلوم باشد، ضعیف باشد، دلش گرفته باشد، سر راه امام حسین هم بنشیند.
همین چند تا شرط کافی است برای نجات.
آقا امام حسین (علیهالسلام) رد نشد از پیشش، دید دارد آه میکِشد، یک تکه نان میخورد، یک تکه نان میاندازد جلوی سگ
آقا فرمود: چی شده؟
گفت: آقا ولم کن!
آقا گفت: نه چی شده تو به من بگو!
گفت: غلام یک ارباب یهودی هستم،
هیچکسی هم نمیخره ما رو ببره
از اینجا بیاره بیرون
خودمم دیگه خسته شدم، دیگه کسی ما را در نمیآره.
آقا فرمود: بلند شو بریم!
آوردش درِ خونۀ یهودی، در زد
تا یهودی اومد دم در، شناخت
السلام علیک یا ابا عبدالله!
اینقدر احترام به امام حسین کرد!
آقا درِ خونۀ ما اومدی؟!
آقا فرمود که این غلامت را خواستم بخرم میفروشیش به ما؟
گفت آقا بخریش؟ مال شما! اصلاً این هدیه به شما!
آقا بلافاصله به غلام فرمود: من هم تو رو در راه خدا آزاد کردم.
آقا این را میگویی!
تو کی هستی حسین؟
خانم یهودی از تَه خانه آمد گفت:
السلام علیک یا ابا عبدالله! ناز قدمهای تو آن باغی که آن غلام تووش خدمت میکرد
باغ مال من بود، من هم باغ را بهش میبخشم.
آقا لبخند زد به صورت غلامِ
دیدی!
دیگه دلت گرفته که نیست؟
ما از بندگی غیر به بندگی خدا پناه ببریم.
آقا خواست خداحافظی بکنه
یک غلام اونجوری آزاد کرد دو تا غلام دیگه اینجوری.
خانمِ گفت: آقا تا اینجا هستی من میخواستم به خاطر یمن قدمهای شما مسلمان بشم
اشهد أن لا اله الّا الله!
مردِ هم مسلمان شد.
او را از غلامی آنها نجات داد
اینها را از غلامی شیطان و هوای نفس نجات داد
. #علیرضا_پناهیان #پناهیان #پناهیانی
.
#عاشقانه_ای_به_وقت_دلتنگی #اعیاد_شعبانیه_مبارک #علمدار_کربلا
خدایا ما را سر راه #امام_حسین قرار بده
. #سر_راه_امام_حسین یک غلام ، گریه میکرد
ناراحت بود دلش گرفته بود .
دلش گرفته است، غلام هم هست، ضعیف است، یک جایی نشسته، سر راه امام حسین هم هست، تمام شد دیگر!
همۀ #شرایط_نجات فراهم است.
آدم کافی است مظلوم باشد، ضعیف باشد، دلش گرفته باشد، سر راه امام حسین هم بنشیند.
همین چند تا شرط کافی است برای نجات.
آقا امام حسین (علیهالسلام) رد نشد از پیشش، دید دارد آه میکِشد، یک تکه نان میخورد، یک تکه نان میاندازد جلوی سگ
آقا فرمود: چی شده؟
گفت: آقا ولم کن!
آقا گفت: نه چی شده تو به من بگو!
گفت: غلام یک ارباب یهودی هستم،
هیچکسی هم نمیخره ما رو ببره
از اینجا بیاره بیرون
خودمم دیگه خسته شدم، دیگه کسی ما را در نمیآره.
آقا فرمود: بلند شو بریم!
آوردش درِ خونۀ یهودی، در زد
تا یهودی اومد دم در، شناخت
السلام علیک یا ابا عبدالله!
اینقدر احترام به امام حسین کرد!
آقا درِ خونۀ ما اومدی؟!
آقا فرمود که این غلامت را خواستم بخرم میفروشیش به ما؟
گفت آقا بخریش؟ مال شما! اصلاً این هدیه به شما!
آقا بلافاصله به غلام فرمود: من هم تو رو در راه خدا آزاد کردم.
آقا این را میگویی!
تو کی هستی حسین؟
خانم یهودی از تَه خانه آمد گفت:
السلام علیک یا ابا عبدالله! ناز قدمهای تو آن باغی که آن غلام تووش خدمت میکرد
باغ مال من بود، من هم باغ را بهش میبخشم.
آقا لبخند زد به صورت غلامِ
دیدی!
دیگه دلت گرفته که نیست؟
ما از بندگی غیر به بندگی خدا پناه ببریم.
آقا خواست خداحافظی بکنه
یک غلام اونجوری آزاد کرد دو تا غلام دیگه اینجوری.
خانمِ گفت: آقا تا اینجا هستی من میخواستم به خاطر یمن قدمهای شما مسلمان بشم
اشهد أن لا اله الّا الله!
مردِ هم مسلمان شد.
او را از غلامی آنها نجات داد
اینها را از غلامی شیطان و هوای نفس نجات داد
. #علیرضا_پناهیان #پناهیان #پناهیانی
.
#عاشقانه_ای_به_وقت_دلتنگی #اعیاد_شعبانیه_مبارک #علمدار_کربلا
- ۴.۱k
- ۱۰ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط