ببار بر من ای باران
ببار بر من ای باران
کاش میبارید
باران
بر کویر سوخته سینه من
کاش کمی
چشمانت را
به افق چشمانم
نزدیک میکردی
نمیدانم چگونه
بگویم دوستت دارم
مینویسم
میگویی شاعری
گریه میکنم
بغض میکنم
میگویی
این روزها کار مرد گریه کردن
بغض کردن
ماندم با عشق تو چکنم
میترسم بعد از مردنم هم
گلی بروید از
قبرم
اما باز خواهی گفت
خاک .باران .خورشید
پس عشق من چی
کجا بود
باور کن مرا
باورم کن
من تشنه نسیمی هستم
که سحرگاهان
بوی تو را
میاورد بر خانه ام
از این رو کوچه ام را
اب وجارو میکنم
کاش میشد
روزی هم
تو با نسیم بیایی
کاش میبارید
باران
بر کویر سوخته سینه من
کاش کمی
چشمانت را
به افق چشمانم
نزدیک میکردی
نمیدانم چگونه
بگویم دوستت دارم
مینویسم
میگویی شاعری
گریه میکنم
بغض میکنم
میگویی
این روزها کار مرد گریه کردن
بغض کردن
ماندم با عشق تو چکنم
میترسم بعد از مردنم هم
گلی بروید از
قبرم
اما باز خواهی گفت
خاک .باران .خورشید
پس عشق من چی
کجا بود
باور کن مرا
باورم کن
من تشنه نسیمی هستم
که سحرگاهان
بوی تو را
میاورد بر خانه ام
از این رو کوچه ام را
اب وجارو میکنم
کاش میشد
روزی هم
تو با نسیم بیایی
- ۲.۱k
- ۰۲ فروردین ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط