چشم وا کردم و دیدم که

چشم وا کردم و دیدم که
خدایم تو شدی...
دفتر بر غزل خاطره هایم
تو شدی...
در سرم نیست بجز حال و هوای تو و عشق
شادم از اینکه
همه ی حال و هوایم
تو شدی...
#girlyart
دیدگاه ها (۱)

ما را از سادگی ترسانده اند ..هیچ کس نگفت سادگی هم خوب است .ه...

هیچ زنی دلش نمی‌آید که دیگر برنگردد !منتظر استسراغش را بگیری...

چشم هایت را آسوده ببند..!یک نفراین حوالی هستکه هر شب ،قبل از...

زمانهایی فرا میرسدکه تصور میکنی همه چیز به پایان رسیده استام...

همچون شعر سپید زیباست ‌و رویای شیرین ِخواب های مرا ...به صبح...

منم و دفتر شعری که پر از اسرار استشرح دلتنگی و دیوانگی ام بس...

پارت11رمان فیککه یهو نگاه های سنگین کشی رو روی خودم حس کردمن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط