دیشب نگران دل و حالت بودم

دیشب نگران دل و حالت بودم
در عالمی از فکر و خیالت بودم

خوابم همه تشویش دل دریا بود
اندیشه ی فردا و وصالت بودم

از سرخی دل سیاهی شب بی تاب
نقاش لب و نقطه ی خالت بودم

در هاله ای از معرفتت در پرواز
مدهوش تو و عقل و کمالت بودم

عشق تو مرا به عالم رویا برد
همراهی پرهای دو بالت بودم

خورشید و سفیر و سحر و بیداری
شعر دل و اخطار محالت بودم ..
RO
دیدگاه ها (۷)

برای شهریورم نامه های زیادی دارم که بنویسمکه بگویم اوایل ماه...

تقدیم به کسی که بانوشته هایش ،، آرامش را به من هدیه میدهدﻣﯽ ...

گاهی وقت ها در زندگیت آدم هایی را داری که فراموش می کنی تمام...

من روز خویش را با آفتاب روی تو کز مشرق خیال دمیده استآغاز می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط