از حال من نپرس
از حال من نپرس ...
مثل تف سربالاست احوال این روزهایم...
میان بگویم یا نگویم بفهمی یا نفهمی اسیرم ...
این روزها من دلم برایت تنگ شده...
آنقدر زیاد که در دل تاریک شب...
بی روزن نور هیچ امیدی.....
تنهای تنها در سکوت درد میکشم...
نبودنت را..
نداشتنت را...
و دردناکتر این که نمیدانم میخواهمت یا نه...
از که باید بپرسم...
آن روزهایمان بودن هایمان...
عاشقانه هایمان...
حقیقت بود یا خیال...
من چه کنم از که بپرسم...
که تو دیگر نیستی ...
که جاده ای که رفته ای یک طرفه بود..........
مثل تف سربالاست احوال این روزهایم...
میان بگویم یا نگویم بفهمی یا نفهمی اسیرم ...
این روزها من دلم برایت تنگ شده...
آنقدر زیاد که در دل تاریک شب...
بی روزن نور هیچ امیدی.....
تنهای تنها در سکوت درد میکشم...
نبودنت را..
نداشتنت را...
و دردناکتر این که نمیدانم میخواهمت یا نه...
از که باید بپرسم...
آن روزهایمان بودن هایمان...
عاشقانه هایمان...
حقیقت بود یا خیال...
من چه کنم از که بپرسم...
که تو دیگر نیستی ...
که جاده ای که رفته ای یک طرفه بود..........
- ۸۵۲
- ۱۷ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط