قسمتصدوپنجاهم

#قسمت‌صد‌و‌پنجاهم

گفتم: «خب، این که تو می‌گی چه اشکالی داره؟ حتما منظور بدی نداشته. به نظرم آدم محترمی می‌آد.»
+محترم!؟ ... آره عزیزم برای اینکه نمی‌شناسی‌ش! من مست نبودم. کاملاً متوجه بودم.
اون‌قدر عقل دارم که نیتش رو بفهمم.
_تو مطمئنی می‌دونی توی دل اون چی بود!؟
+بله من بهت تضمین می‌دم!
_نمیدونم! من فکر می‌کنم شاید سوء تفاهمه. مسئله اینه که پی‌یر اومده کنار تو دستش رو گذاشته روی شونه‌ت. حالا تو می‌گی که قصد بدی داشته. یعنی نمی‌فهمم چرا نباید پی‌یر دستش رو می‌ذاشته روی شونه تو.

✍🏻ا.م

#کتابخوانی
#زندگی_مثبت_کتاب_خوانی
#چشم‌های‌باز_پلک‌های‌بسته

#بصائرحسینیه_ایران
#basaerehoseiniyeh
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
✅ ایتا، سروش، بله، گپ، روبیکا، آی گپ، آپارات، هورسا، پاتوق، ویسگون، باهم، نزدیکا، تلگرام، اینستاگرام و توییتر با 👈👇👈👇👈👇

🆔 @basaerehoseiniyeh
دیدگاه ها (۰)

هنرنمایی سیدمحمد حسینی مداح نوجوان ایرانی در مسابقه استعدادی...

داستان، قسمت صد و پنجاه و یکم

#قسمت‌صد‌و‌چهل‌و‌نهماز همین استادای محترمی که امروز با کت و ...

حروف انگلیسی حک شده بر روی لاستیک‌ها، بیانگر حداکثر سرعت مجا...

black flower(p,277)

درخاستی

دوپارتی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط