بسم رب الشهداء

بسم رب الشهداء...



خاطرات سردار شهیدحسین بادپا...

قسمت اول:::
زمانی که پیکر همرزمانتان را شکیبانه به دوش می کشید شاهین شب گرد شهر آشوب دعایتان بر شط شبانگاه، شیرجه می زند و خدای عشق بر عظمت ستبرتان رشک می برد.
کاش و صد ای کاش! شب از پس شراب عشق به نظاره می نشست شق القمرتان را آنگاه که مشتعل از عشق علی و یا علی گویان نقشه شوم دشمن را نقش بر آب می کردید.
حسین! تو را می گویم، شبنمی بر چشم و زلف پریشان آفرینش، شبگردی شکیبا، شمعی شعله ور که عاشقی اش را فاش می سراید.
او که پیغام شهید نشدنش را سالیانی پیش گرفته بود و نشکفتن اش را مشیت الهی بر می شمرد.
سردار حاج حسین بادپا شاهد نوشیدن شهد شهادت همرزمانش بود و عطشناک در انتظار شهادت اشک می فشاند تا خدایش شراب عیش نوشاندش و مشیت اش بر شکفتن شکوفه عشق قرار گرفت و تو را شهید و شهره شهر گردانید، حسین!
حاج حسین! شمشیرها، شوریده وش به تماشای لب های تشنه و ذاکرت نشسته اند و پشت شهرت، پیش نام شیدایت شکست، زمانی که شمیم جانبخش شهادت مشامت را نوازش داد...


پ.ن:سه شهید دریک قاب...
ازسمت راست به چپ...

1.شهیدنادرحمید
2.شهیدحاج هادی کجباف
3.شهید حاج حسین بادپا




شهادت جامونده ها صلوات...
دیدگاه ها (۱)

بسم رب الشهداء...خاطرات سردار شهیدحسین بادپا...قسمت دوم:::سی...

بسم رب الشهداء...خاطرات سردار شهیدحسین بادپا قسمت سوم:::لباس...

بسم رب الشهداء...آخرین نمازجمعه:::ظهر بود و موقع نماز، از هم...

بسم رب الشهداء...شهید مدافع حرم آقامحسن حیدری...دیدبان:::با ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط