روزی مجنون از میان سجاده مرد نمازگزاری عبور کرد

روزی مجنون از میان سجاده مرد نمازگزاری عبور کرد.

 مرد گفت: هی! 

 مگر نمی بینی که با معشوق خود راز و نیاز میکنم؟ 

 مجنون گفت: من که عاشق لیلی هستم تو را ندیدم

 تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه مرا دیدی؟!
دیدگاه ها (۹)

خدایاوقتی همه چیز را به تو می سپارم ،نورِ بی کرانِ تو در من ...

اگر تنها ترین تنها شوم باز هم خدا هست💫🙏🏻

خدایا از تو گلایه ای نیست هیچی واسم کم نزاشتی.....خدیا شکرت🙏...

ای تو که عشق تو مرا گرامی و خوار کرد، چگونه می‌توانم به تو ب...

{یا هادی ع..}

#نیایش_شبانهخدای خوبم ؛ ای عاشقانه‌ترین شعر هستیگفتی فاصله‌ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط