برادر بی رحم من
برادر بی رحم من💔🥀🖤
💫part 12
(فلش بک به یک هفته بعد)
ویو یونگی:
کارام توی امریکا تموم شد و میخوام برگردم کره و امیدوارم یورا هم بیرون نرفته باشه از خونه کاری هم نکرده باشه
ویو یورا:
یه هفته گذشته و تونستم هرکاری میخوام بکنم خیلی خوب بود اما دیگه داداشم برمیگرده و دوباره مثل زندانی میشم چرا کسی دوستم نداره اخه بابام وقتی زنده بود ازم متنفر بود منو دوست نداشت حالش ازم بهم میخورد همیشه فقط یونگی رو دوست داشت و مامانمم زیاد دوستم نداشت خیلی بدبختم واقعا
(سولی هم برگشته)
✓یورا
&بله سولی
✓ارباب یه ساعت دیگه میرسن اماده شو
&باشه
✓افرین
ویو یونگی:
یه نفرو گذاشته بودم تا همه رفتارای یورا رو زیر نظر بکیره و بهم بگه تو این یه هفته چیکارا کرده و اونم بهم گفت داشتم میمردم از شدت عصبانیت من میکشمش هوا پیدا رسید منم برگشتم خونه
(فلش بک به داخل عمارت)
✓یورا یورا
&بله
✓ارباب اومد بیا پایین
&باشه
ویو یورا:
نمیدونم چرا نگران بودم انگار قراره چیزی بشه بیخیال یورا چیزی نمیسه اماده بودم و رفتم پایین و دیدم ماشین وایساد و داداشم اومد پایین اما حس میکنم چهرش خیلی عصبی بود
&سلام داداش
"سلام (عصبی)
&خوشحالم سالم برگشتید
" ممنون (عصبی)
&چیزی شده؟
"مین یورا
&ب... بله داداش
" سریع بیا اتاق من
&چشم داداش
(فلش بک به داخل اتاق)
&داداش لطفا دستمو ول کنید(بغض)
"خفه شو هرزه (عربده و یه سیلی خیلی محکم میزنه به یورا و لب یورا پاره میشه)
&ایی داداش چی شده
" دهنتو ببند هرزه ببدپن اجازه من رفتی بیروت هم رفتی پیش اون دوست پسرت اره(عربده)
&داداش لطفا گوش کنید
"ببند دهنتو من زندت نمیذارم
ادامه دارد.....
بچه ها خیلی خوشحالم من امروز تونستم یکمی راه برم اخه من فلج شدم و الان تونستم یکم راه برم اخ جون
💫part 12
(فلش بک به یک هفته بعد)
ویو یونگی:
کارام توی امریکا تموم شد و میخوام برگردم کره و امیدوارم یورا هم بیرون نرفته باشه از خونه کاری هم نکرده باشه
ویو یورا:
یه هفته گذشته و تونستم هرکاری میخوام بکنم خیلی خوب بود اما دیگه داداشم برمیگرده و دوباره مثل زندانی میشم چرا کسی دوستم نداره اخه بابام وقتی زنده بود ازم متنفر بود منو دوست نداشت حالش ازم بهم میخورد همیشه فقط یونگی رو دوست داشت و مامانمم زیاد دوستم نداشت خیلی بدبختم واقعا
(سولی هم برگشته)
✓یورا
&بله سولی
✓ارباب یه ساعت دیگه میرسن اماده شو
&باشه
✓افرین
ویو یونگی:
یه نفرو گذاشته بودم تا همه رفتارای یورا رو زیر نظر بکیره و بهم بگه تو این یه هفته چیکارا کرده و اونم بهم گفت داشتم میمردم از شدت عصبانیت من میکشمش هوا پیدا رسید منم برگشتم خونه
(فلش بک به داخل عمارت)
✓یورا یورا
&بله
✓ارباب اومد بیا پایین
&باشه
ویو یورا:
نمیدونم چرا نگران بودم انگار قراره چیزی بشه بیخیال یورا چیزی نمیسه اماده بودم و رفتم پایین و دیدم ماشین وایساد و داداشم اومد پایین اما حس میکنم چهرش خیلی عصبی بود
&سلام داداش
"سلام (عصبی)
&خوشحالم سالم برگشتید
" ممنون (عصبی)
&چیزی شده؟
"مین یورا
&ب... بله داداش
" سریع بیا اتاق من
&چشم داداش
(فلش بک به داخل اتاق)
&داداش لطفا دستمو ول کنید(بغض)
"خفه شو هرزه (عربده و یه سیلی خیلی محکم میزنه به یورا و لب یورا پاره میشه)
&ایی داداش چی شده
" دهنتو ببند هرزه ببدپن اجازه من رفتی بیروت هم رفتی پیش اون دوست پسرت اره(عربده)
&داداش لطفا گوش کنید
"ببند دهنتو من زندت نمیذارم
ادامه دارد.....
بچه ها خیلی خوشحالم من امروز تونستم یکمی راه برم اخه من فلج شدم و الان تونستم یکم راه برم اخ جون
- ۲۷۴
- ۱۰ دی ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط