هوسخان

🍁
🍁🍁
🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁

#هوس_خان👑
#پارت52





پس کاری نکن این بچه تاوان اشتباهه تو رو بده
حرفشو زد به سمت در چرخید و رفت وقتی داشت از در اتاق بیرون می‌رفت با صدای من سر جای خودش میخکوب شد

_مهتاب و طلاق میدم نمیخوامش من این دختر و می خوام چه شما قبولش کنید چه نکنید چه شرع و عرف بگه چه نگه من این دختر و می خوام...

مادرم بدون اینکه به سمت من بچرخه گفت
_خودت خواستی من نمیخوام هیچ بدی به کسی بشه نمیخوام ظلمی در حق کسی بشه اما وقتی پای خانوادم وسط باشه پای آبرو وسط باشه هر کاری می کنم.
از اتاق که بیرون رفت کلافه عصبی به سمت ماهرو چرخیدم گریه میکرد تنش می لرزید و گریه می کرد

این دختر نباید تاوان خواستن من و پس می داد کنارش روی تخت نشستم و گفتم
بهم نگاه کن تو باید به من اعتماد کنی نگران نباش نمیزارم هیچ اتفاقی برای تو بیفته خط قرمز من تویی
کسی بخواد پا روی خط قرمزهای من بزاره دیگه با من هیچ صنمی نداره
چه مادرم باشه چه یه غریبه
تو خط قرمز منی چه بخوای چه نخوای چه مادرم قبول کنه چه نکنه
چه شرع و عرف بذاره بهش چه نذاره

چه پدرت بخواد چه نخواد چه کل دنیا بگن غلطه من میگم درسته چون تو رو می خوام از دستت نمیدم
به چیزی فکر نکن
تو الان سنی هستی که فقط وقتشه به خودت برسی با موهات وربری لباس‌های رنگارنگ بپوشی و خوش باشی وبه غیر اینا به هیچ چیزی فکر نکنی

🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
دیدگاه ها (۲)

🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁#هوس_خان👑#پارت53 همه چیز ک بسپار به من اینجوری پیش...

🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁#هوس_خان👑#پارت54 _نظرت چیه بریم بیرون یه هوایی به ...

🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁#هوس_خان👑#پارت51 انگشتم و تهدید وار جلوی صورتش گرف...

🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁#هوس_خان👑#پارت50 _اما مهتاب شما رو دوست داره چه بخ...

blackpinkfictions پارت ۲۱

: دختر خاله تهیونگ با صدای بلند خندید و گفت اینو از تو سطل ا...

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط