هرچیمنبگمه پارتهجدهم
#هرچی-من-بگمه #پارت-هجدهم
از زبون #معصومه
همه نشسته بودیم ناگهان خری گفت اون خره لوهان بود که گفت
لولو:میگم بریم بیرون؟؟
رویا:اره اره بریم خرید دلم میخواد برم خرید
همه دخترا با هم:اره موافقم بریم خرید به حساب پسرا
پسرا همزمان:😨😐😑
رویا:میخواید بازم جیغ بکشم؟؟
چان:نه پاشید بریم پاشید
رویا اخجون بریم
سوهو:اره بریم خرید فردا یه مهمونی در پیش داریم
دخترا:اخجون رفتیم سوار ماشین پسرا شدیم یه دختر با یه پسر تو یه ماشین رفتیم مرکز خرید رویا تا رسید چشماش برق زد رویا 3 تا رژ لب 5 تا ریمل 2 تا کرم پودر 3 تا لباس 4 تا لباس خواب بقیشم حال ندارم بگم ماهم مثل رویا خریدیم تمام وسایلی که رویا خرید به حساب لوهان شد مال منم سوهو(به حساب شیپشون افتاد دیگه)دیدم گوشیم زنگ خورد نگاه کردم دیدم نفسه برداشتم
نفس:من دوساعته جلوی در خونتون منتظرم(با داد)😡
+ببخشید الان میام
از سوهو ماشینشو قرض گرفتم رفتم بعد 30 دقیقه رسیدم رفتم نفس و سرخ شده دیدم زدم زیر خنده که گفت
نفس:هر هر هر توبری
درو باز کردم رفتیم تو گفتم که میخوایم با پسرا بریم بیرون و اینا اونم قبول کرد لباساشو عوض کرد و رفتیم به مبینا زنگ زدم گفتن دارن میرن شهربازی گفتم ادرس شهربازی رو لوکیشن کن گفت باشه برام لوکیشن کرد همراه با نفس رفتیم سمت شهربازی رسیدیم دیدم منتظرن عذرخواهی کردم رفتیم داخل شهربازی سوهو و دیاو رفتن بلیط بگیرن بعد امدن اول قرار شد بریم سفینه فضایی رویا بدبخت رنگش پریده بود بعد که پیاده شدیم گفت حالش خوبه اما نبود حواسم بهش بود که چیزیش نشه بازی بعدی ترن هوایی بود دو به دو نشستیم(هون با شیپ هاشون نشست دخترا)رویا لوهان و بغل کرد و جیغ میکشید لوهانم دست کمی نداشت ازش بعد که ترن هوایی تموم شد رفتیم کشتی وقتی پیاده شدیم رویا غش کرد دویدم سمتش هی میزدم تو صورتش بعد گفتم یکی بغلش کنه بریم خونه که لوهان اومد بغلش کرد و برد گذاشت تو ماشینش و رفتن به سمت خونه ما هم موندیم نگران رویا بودم ولی کم خوش نگذشت خوب بود امروز ر
پسرا ما رو رسوندن خونه و بعد رفتن خونشون فردا قراره بریم مهمونی پس باید خوب باشم و بعد به خواب رفتم😴
فردا
از زبون #رویا
صبح بلند شدم به گفته پسرا امروز قرار بود بریم مهمونی رفتم حموم اومدم بیرون دوساعت توی حموم بودم قرار بود ساعت 6 بریم مهمونی و الان ساعت 12 بود موهامو خشک کردم و مشغول ارایش کردن خودم شدم تموم که شد رفتم پایین دیدم دخترا اومدن اینجا همه هم بیدارن دخترا با خودشون لباس اورده بودن هممون تقسیم شدیم توی اتاق ما سه تا لباسامو پوشیدیم من که ارایش کرده بودم سیلدا اومد تو اتاقم نشست رو میز ارایشم
سیلدا:اجی منم ارایش کن
+به یه شرطی
سیلدا:هرچی باشه قبول
+موهامو درست کنی
از زبون #معصومه
همه نشسته بودیم ناگهان خری گفت اون خره لوهان بود که گفت
لولو:میگم بریم بیرون؟؟
رویا:اره اره بریم خرید دلم میخواد برم خرید
همه دخترا با هم:اره موافقم بریم خرید به حساب پسرا
پسرا همزمان:😨😐😑
رویا:میخواید بازم جیغ بکشم؟؟
چان:نه پاشید بریم پاشید
رویا اخجون بریم
سوهو:اره بریم خرید فردا یه مهمونی در پیش داریم
دخترا:اخجون رفتیم سوار ماشین پسرا شدیم یه دختر با یه پسر تو یه ماشین رفتیم مرکز خرید رویا تا رسید چشماش برق زد رویا 3 تا رژ لب 5 تا ریمل 2 تا کرم پودر 3 تا لباس 4 تا لباس خواب بقیشم حال ندارم بگم ماهم مثل رویا خریدیم تمام وسایلی که رویا خرید به حساب لوهان شد مال منم سوهو(به حساب شیپشون افتاد دیگه)دیدم گوشیم زنگ خورد نگاه کردم دیدم نفسه برداشتم
نفس:من دوساعته جلوی در خونتون منتظرم(با داد)😡
+ببخشید الان میام
از سوهو ماشینشو قرض گرفتم رفتم بعد 30 دقیقه رسیدم رفتم نفس و سرخ شده دیدم زدم زیر خنده که گفت
نفس:هر هر هر توبری
درو باز کردم رفتیم تو گفتم که میخوایم با پسرا بریم بیرون و اینا اونم قبول کرد لباساشو عوض کرد و رفتیم به مبینا زنگ زدم گفتن دارن میرن شهربازی گفتم ادرس شهربازی رو لوکیشن کن گفت باشه برام لوکیشن کرد همراه با نفس رفتیم سمت شهربازی رسیدیم دیدم منتظرن عذرخواهی کردم رفتیم داخل شهربازی سوهو و دیاو رفتن بلیط بگیرن بعد امدن اول قرار شد بریم سفینه فضایی رویا بدبخت رنگش پریده بود بعد که پیاده شدیم گفت حالش خوبه اما نبود حواسم بهش بود که چیزیش نشه بازی بعدی ترن هوایی بود دو به دو نشستیم(هون با شیپ هاشون نشست دخترا)رویا لوهان و بغل کرد و جیغ میکشید لوهانم دست کمی نداشت ازش بعد که ترن هوایی تموم شد رفتیم کشتی وقتی پیاده شدیم رویا غش کرد دویدم سمتش هی میزدم تو صورتش بعد گفتم یکی بغلش کنه بریم خونه که لوهان اومد بغلش کرد و برد گذاشت تو ماشینش و رفتن به سمت خونه ما هم موندیم نگران رویا بودم ولی کم خوش نگذشت خوب بود امروز ر
پسرا ما رو رسوندن خونه و بعد رفتن خونشون فردا قراره بریم مهمونی پس باید خوب باشم و بعد به خواب رفتم😴
فردا
از زبون #رویا
صبح بلند شدم به گفته پسرا امروز قرار بود بریم مهمونی رفتم حموم اومدم بیرون دوساعت توی حموم بودم قرار بود ساعت 6 بریم مهمونی و الان ساعت 12 بود موهامو خشک کردم و مشغول ارایش کردن خودم شدم تموم که شد رفتم پایین دیدم دخترا اومدن اینجا همه هم بیدارن دخترا با خودشون لباس اورده بودن هممون تقسیم شدیم توی اتاق ما سه تا لباسامو پوشیدیم من که ارایش کرده بودم سیلدا اومد تو اتاقم نشست رو میز ارایشم
سیلدا:اجی منم ارایش کن
+به یه شرطی
سیلدا:هرچی باشه قبول
+موهامو درست کنی
- ۲۴.۱k
- ۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط