به عالمی نمی دهم نگاه پر ترانه را

به عالمی نمی دهم نگاه پر ترانه را
سکوتِ ممتدِتو در غروبِ عاشقانه را


درونِ چشم هایِ تو صدای موج و ساحل است
وقطره قطره می چکم سرودِ بی بهانه را

کنارِتو نشستنم تمامِ آرزویِ من
چه خوب رسم می کنی شکوهِ این زمانه را

بهارباتو می رسد،توعطرمی زنی چرا؟
گلِ حضورِ تو بس است بهارِ سبزِ خانه را

درختِ آرزویِ من امیدِ میوه اش تویی
نگاه کن به چشمِِ من،درخششِ جوانه را

شب وسکوت و ماه و من ،تمامِ این غزل تویی
بخوان به خنده های خود ترانه ی شبانه را....
دیدگاه ها (۲)

شدم محبوس بن بست نگاهتامان از چشم بد مست سیاهتبه فنجان شب ...

تو از تمام من سهمی داریآنقدر که اگر بروی من در خودم سقوط میک...

من آمده ام تا به ابد مال تو باشمپرواز کنی ؛ پر بزنم ؛ بال تو...

ﺧﯿﺮﻩ ﺍﻡ ﺩﺭ ﭼﺸﻢِ ﺧﯿﺴﺖ ﺣﺴﺮﺗﻢ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﮐﻦﻗﺒﻠﻪ ﺍﻡ ﺑﺎﺵ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ، ﻧﯿ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط