دو تا دستی که آرنجت از آفتاب می زنه دم

دو تا دستی که آرنجت از آفتاب می زنه دم
زانوهاتـــــــــ رفیق چونتن نگار
یه ترسی از جهان به قدر این جهان
همیشه یه اتلو گیره تو گلو گاه گلو
شک بلیط دیدن منظره است
یه عینک خاکستری نیازه
طلای آفتاب و مس خاک کجای جهانه
یار کدوما س ؟ بیارش
طبیعت و طبیعتت جنگ می کنن
وقتی سینه هات پیرهنتو تنگ می کنن
هزار تا شاعر منتظرن قلم بزنن
تو پیچ و خم زلفت قدم بزنن
نفست نفسمو تنگ می کنه
حال بدت حال منو بد می کنه
تو پیدا ترین راه گمراهیامی
تو اعتیاد ترک معتادیامی
اصلی ترین دلیل گستاخیامی
زخم رو صورت جغرافیامی
تو بهترین نقاش نقشی نگار
روی تن جهان من پخشی نگار
منم شاعرم تو مخلوق من خالقم
زندگی تو تو دست قلم منه
نوشتمت از دیشب پونزده سال می گذره
#negar81
دیدگاه ها (۱۶)

ایـنـایـی ڪه بـا هـدفـونـ تـو گـوشـ مـیـخـوابـنایـنـا رویـای...

همعـ توجُهعـ منو میخانـولیعـ منـ هنوز احمقآنعـ توجهعـ تورو م...

+گفت : قرص برنج؟-گفتم : نه:)+گفت : سیانور؟-گفتم : گرونه:)+گف...

ﻣَــڹﻫْﯿــﭻْ ﻭَﻗْﺖْ ﻧِﻤــﯽ ﺑٰﺎﺯَﻡْﯾٰﺎ ﻣـــﯽ ﺑَﺮَﻡْﯾٰﺎ تَجْـر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط