نامجون میگه چقدره که تو کما بودم

نامجون : میگه چقدره که تو کما بودم؟

ا.ت : حدود چند ماهی میشه که تو کمایی که

برای من حدود چند قرن گذشت بعدش داری

میگی چیند ماه گیذشته مگه؟(ادای نامجون رو در اورد)

نامجون : باشه باشه حالا ما رو نخور و از بغلم

بیا بیرون (خنده)و خوب اینم بپرسم هنوز از

دستم عصبانی هستی؟(ناراحت)

ا.ت : نه چرا باید از دستت عصبانی باشم؟ و

خب اینم بگم منو ببخشید به خاطر رفتار

تندم که تو رو به این روز انداخت(ناراحت _گریه)

نامجون : عزیزم این حرفو نزن من چرا باید

تورو نبخشم قول میدی به خاطر این رفتارم

دیگه باهام دعوا نکنی؟(گریه)

ا.ت : هی گریه نکن بهت گریه نمیاد و قوی‌تر از

این حرفایی و اینم بگم تا عمر دارم دعوات نمی‌کنم

پایان داستانننننن،امیدوارم خوشتون بیاد🥹✨
دیدگاه ها (۴)

⋆˙⟡♡˚ ‧₊˚ ☁️⋅♡𓂃 ࣪ ִֶָ☾.₊˚⊹♡☆عمارت☆پارت :10با کلی ادم مواجه ش...

⋆˙⟡♡˚ ‧₊˚ ☁️⋅♡𓂃 ࣪ ִֶָ☾.₊˚⊹♡☆عمارت☆پارت :11ا.ت : مامان با دوس...

*2ساعت بعداین دو ساعت برای من اندازه دو سال گذشت ز استرس هی ...

و زنده موندنش چند درصد احتمال داشت، دکتر تک خنده‌ای کرد یعنی...

چند پارتی نامجوندرخواستیپارت ۲ببخشید به خاطر چند روز تاخیر🫶ا...

مرگ بی پایان پارت ۲۹

love Between the Tides³⁰چند دقیقه بعد تهیونگ به سرعت رفتم سم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط