روز اول دو بغل دسته گل زرد آورد

روز اول دو بغل دسته گل زرد آورد
چه بلایی که سرم آن گل نامرد آورد

"سین" و "لام" و "الف" و "میم" گره خورد به هم
به صد عشوه ز لبش آنچه که پرورد آورد

چیره شد عقل به احساس که ناگاه خدا
باد را در خم مویش به هماورد آورد

او که هرگز دو لب تیز خم ابرو را
جز به همراه غلافش نمی آورد، آورد!

تا سجودم به لبش کامل شرعی بشود
کرده ام نیت ده روز، کجا؟ وردآورد!!

و من از خواب پریدم پدرم با لبخند
جرعه ای آب برای من شبگرد آورد...
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAADwlabGn5JpFx5ds8A

‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌
دیدگاه ها (۱۳)

می شود یارا مرا یک بوسه مهمانم کنی ؟من گنه کارم مرا در سینه ...

ترا ندیده ام ولی ندیده دوست دارمتبه دست گرم عاشقی دوباره می ...

مرحمی گر بردلم باشی طبیبت میشومچون بخواهی یانخواهی دلفریبت م...

ای کاش ..می توانستم بگویمکه با من چه می کنیتو جانی در جانم م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط