مان شازده کوچولو
مان شازده کوچولو
پارت ۸۸
ارسلان: عه عه دختره چشم سفید جلو من میخواد پسر رو بغل کنه
دیانا: نوچ نوچ 🤣 بدنیا که میاد باید بهش شیر بدم اونو چطوری میخوای تحمل کنی
ارسلان: اون موقع از عمه جاهام دود میزنه بیرون
دیانا: این دفعه قبل اینکه من بخندم نفس خنده ای کردم رو پاهم نشوندمش و انگشتم و گرفتم سمت ارسلان و گفتم میبینی این بابای حسودتو
ارسلان: همون اولین بار که س.ی.ن.ت. و گذاشتی تو دهن نفس آنقدر حرص خوردم
دیانا: پس اون شب از حرص زیره لب حرف میزدی
ارسلان: شنیدی ؟
پارت ۸۸
ارسلان: عه عه دختره چشم سفید جلو من میخواد پسر رو بغل کنه
دیانا: نوچ نوچ 🤣 بدنیا که میاد باید بهش شیر بدم اونو چطوری میخوای تحمل کنی
ارسلان: اون موقع از عمه جاهام دود میزنه بیرون
دیانا: این دفعه قبل اینکه من بخندم نفس خنده ای کردم رو پاهم نشوندمش و انگشتم و گرفتم سمت ارسلان و گفتم میبینی این بابای حسودتو
ارسلان: همون اولین بار که س.ی.ن.ت. و گذاشتی تو دهن نفس آنقدر حرص خوردم
دیانا: پس اون شب از حرص زیره لب حرف میزدی
ارسلان: شنیدی ؟
- ۳.۱k
- ۱۹ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط