بارون داشت میبارید
بارون داشت میبارید
اما این بارون نمیتونست کثیفی ها
این انسان ها رو تمیز کنه
روی مبل چرم که رو به پنجره بود
لم دادم به ا.ت و لحظه هامون
فکر میکردم
چرا باید عاشقش شم چرا آخه
لعنتی
ویو ا.ت۰🌬
+من یکم سرم درد میکنه میرم بخوابم
_اوکی راحت باش من
به بچه ها میرسم
رفتم اتاقم و دراز کشیدم
به بچگیم فکر میکردم
اون ا.ت کوچولو که
میگفت من یه
روز ازدواج میکنم و
دو تا بچهیه دنیا میارم
هعی کاش هیچوقت بزرگ نمیشدم
چشام گرم شد و به خواب رفتم
[۲ساعت بعد]
پاشدم ساعتو نگاه کردموای چقدر خوابیدم
تو عمارت سکوت بود رفتم اتاق بچه ها
دیدم هیون رو زمین خابش برده بچه ها هم بغلش خوابیدن
+کیوت
اما این بارون نمیتونست کثیفی ها
این انسان ها رو تمیز کنه
روی مبل چرم که رو به پنجره بود
لم دادم به ا.ت و لحظه هامون
فکر میکردم
چرا باید عاشقش شم چرا آخه
لعنتی
ویو ا.ت۰🌬
+من یکم سرم درد میکنه میرم بخوابم
_اوکی راحت باش من
به بچه ها میرسم
رفتم اتاقم و دراز کشیدم
به بچگیم فکر میکردم
اون ا.ت کوچولو که
میگفت من یه
روز ازدواج میکنم و
دو تا بچهیه دنیا میارم
هعی کاش هیچوقت بزرگ نمیشدم
چشام گرم شد و به خواب رفتم
[۲ساعت بعد]
پاشدم ساعتو نگاه کردموای چقدر خوابیدم
تو عمارت سکوت بود رفتم اتاق بچه ها
دیدم هیون رو زمین خابش برده بچه ها هم بغلش خوابیدن
+کیوت
- ۹.۴k
- ۱۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط