پارت2

&quot;Incredible love&quot;<br>
عِشّق‌ِبٓآوَرْنَکَرّدَنْیٓ<br>
*خب شرطط دارهههه<br>
+رایکا ازت خواهش میکنم زودتر زرتو بناللل<br>
*ببین تو در هفته یکشنبه ها و پنج شنبه ها میری دانشگاه درسته؟ <br>
+اوم<br>
*و پول وسایل هایه طراحیت خیلی گرونن و مامان خیلی اذیت میشه تا بتونه بخرشون<br>
+خببب<br>
*و تو هم میخوای به دانشگاه بری و هم بتونی پول بلیط در بیاری<br>
+رایکاااا<br>
*ببین وونها بخوای عصبی بازی واس من در بیاری نمیگم<br>
+بابا جون به لبم کردی خب بگو دیگه اههه<br>
*تو طراحیت عالیه حالا فاز برت نداره... همه نیاز به یه طراح مثل تو دارن!... <br>
+اوم<br>
*ببین مامان برایان رفیقم یه مزون بزرگ داره که طراحی دوختاش خیلی ضعیف پیش میره<br>
دنبال یه طراح خیلی خوب میگرده خب مامان برایان خیلی معروفه تو لباسایی ک میدوزه و طراحی میکنه<br>
منم گفتم کی بهتر از خواهر مغز فندوقیم<br>
چندتا از بهترین کار هاتو ببر شاید بپسنده و استخدامت کنه<br>
گفته انقدری به یه طراح خوب نیاز داره ک هرچقدر بخواد بهش حقوق میده... <br>
+رایکا اگر این اتفاق بیوفتهههههه ینیییی قول میدمم تمام کیک شکلاتیییی هام ووو بدممم بههه تووو<br>
*حلهههه با برایان صحبت میکنم<br>
+وایییی... راستی راستی داشتم نا امید میشدمااا بلخره عقلت یجایی به درد خورد رایکا<br>
*وونهااااا<br>
+حیحی(خنده شیطانی) <br>
*فردا*<br>
*برایان<br>
برایان؛ بله<br>
*راستش میخواستم در باره اون مشکل مامانت درباره کار صحبت کنم<br>
پرش زمانی<br>
*باشه بهش میگم فردا ساعت 8 بیاد مرکز شهر<br>
برایان؛ باشه میبینمت فعلا<br>
*بای<br>
.. <br>
+میگما مامان <br>
~چیه<br>
+امم خب اگر این کاره جور بشه چی<br>
~والا هرچی ک من گفتم گوش نمیدی فقد امیدوارم این دفعه مثل قبل گند نزنی<br>
+حیح(خجالت) <br>
زنگ خورد<br>
+واییی رایکااااعههههه<br>
درو باز کردم<br>
یه کیک شکلاتی سریع دادم دستش<br>
با پوزخند گفت: اوهه چ مهربون<br>
+خب خببب چیشدد <br>
~وونها بزار بیاد بچم بعد سوال پیچش کن<br>
+یااا ماماننن استرسسسس دارممم<br>
رایکا نشست رویه کاناپه<br>
*ابجی مغز فندوقی راستش نمیخوام ناراحتت کنم ولی<br>
+عآ گرفتم (پوکر و بغض) <br>
*برایان گفت&nbsp; فردا ساعت هشت مرکز شهر باشی<br>
+چ.. چیییی<br>
*ینی این که اوکیه<br>
+رایکااا خدااااا از زمین برت دارهههه تمام ذوقم از بین رفتت تو روحتتت ریدممم<br>
خندید<br>
*بابا خب نمیزاری ادم حرفش تموم شه<br>
+از همون اول دل ادمو خالی میکنی چرااا<br>
*تو ک اخلاق من و میدونی <br>
+اره اخلاققق گوهت<br>
فردا... <br>
با کلی استرس<br>
کارایی ک میخواستم ببرم و گذاشتم داخل کیفم<br>
+عآ رایکا ممنونم...<br>
*امیدوارم قبول شی<br>
+مرسی:) <br>
رفتم بیرون سوار ماشین شدم رفتم سمت مرکز شهر<br>
رسیدم به یه موئسسه بزرگ ک خیلی بزرگ بود شبیه یه هلدینگ یا آتلیه بود خیلی خفن بود<br>
ادامه دارد..
دیدگاه ها (۵)

بقیه پارت۲

حالومبد

اونایی که گذارشم زدن(صاکنش وادقانه من: 🖕🖕

پارت1(لایک کنیددد)

کاش براتون مهم بودم

جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۱#

کاش لراتون مهم بودم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط