ملودیتلخ

ملودی_تلخ🍷
Part: 40
اما نرفت
وایساد و بر و بر زل زد بهم
بعد از نگاه تهیونگ تازه متوجه شد که باید بره
رفت و درو اروم پشت سرش بست

میفهمیدم نگران تهیونگه
دستاشو زد زیر بغلش و روی صندلی کنار تخت نشست

_خب..!؟
+عا؟ هاا اره راستش من...
_خلاصه کن
+چیز... باشه... من...

خدایا چه بلایی قراره یرم بیاد؟
بازم با مشت و لگد می افتن به جونم؟
نمی دونستم بعد از گفتن حرفم چه بلایی سرم میاد

اما دیر گفتن بهتر از هرگز نگفتنه
قبول دارم که بعضی چزارو هم نباید بگی اما.... اما اینجا بحث فرق میکرد


+راستش... راستش من....
_بقیش رو خوردی!!؟
چشمامو بستم و سریع گفتم
+من زخمی نیستم پریـ-///و/&/دم


༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻
دیدگاه ها (۰)

ملودی_تلخ🍷Part: 41با چشمای گرد شده بهم زل زده بودو برسیم میک...

ملودی_تلخ🍷Part: 42صدای دندوناشو که بهم فشار میداد رو میشنیدم...

سلام من توی این پیچم از تک پارتی و چند پارتی و سناریوم بی تی...

‌ملودی_تلخ🍷Part: 39بانگاه سردش برسیم کرد=دخترم میشه... +نه=ف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط