جوان اول اسایشگاه بودیم تا اینکه دلبر اومد

جوان اول اسایشگاه بودیم تا اینکه دلبر اومد
گفتیم منطقیه دیگه خانومی با این کمالات..
بافتنی.‌.
لاک قرمز..
خوشگل..
مث ماه..
ماام ک اونجور باید عاشقش شیم دیگه..
اومد..
قبل از اینکه سلام کنه
گفتیم:شمایلت چه نیکوست..
خندید گفت:مال شما بهتره...
رفت...:)
هفته بعد باز دیدیمش
گفتیم اسمت چی بود؟
گفت:دلبر که جان فرسود از او...
گفتیم:مگه توام بلدی..
گفت:اسممه..:)
عین رفتن جان از بدن..
دیدم که جانم میرود..
فقط دیگه نمیشه دیدش..
اخه دانی که چیست دولت‌..
دیدار یار دیدن..
.
.
ولی ندیدن بهتر از نبودنشه..
#رادیو_چهررازی📻 #دلبر #رفت
دیدگاه ها (۱۲)

شنیدم میگن که وقتی ی رویایی توی ذهنت میوفته خدا لایق این رو ...

دلم اب رفت!انقدر کوچک شده که دیگر خودم هم در ان جای نمیگیرمچ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط