دستهایش را که در عکس افتاده بود

دستهایش را که در عکس افتاده بود
دو دستی گرفتم
–می توانم با شما قدم بزنم؟
دستهایش را می گیرم
و برعکس راه می رویم...


#علی_عبدالرضایی
دیدگاه ها (۳۸)

سختی ولی سنجیدنت رادوست دارمفلسفه ای، فهمیدنت رادوست دارمآرا...

نگاهت قلبمو بُرده هنوزم پس نیاوردهدلم بی تاب چشماته بیا تا ک...

خوابی شده ایتعبیر نشدنی ...تا چشم به هم می گذارم،سرک می کشی ...

ناراحتم از چشم و ابرویتاز ارتباط باد با مویتاز سینه ریزت از ...

دلم می خواهد توی این خیابان قدم بزنم☺️

رها🍂 یاد گرفتم که در پایان یک علاقه، ما کسی را از دست نمی ده...

رها🍂خداونداتقدیر ما را به دستان پر مهرت زیبا بنویسکمکم کن تا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط