در ژرفنای درونام

در ژرفنای درون‌ام
نی‌لبکی محزون هست
هر سال پاییز که می‌آید
آن‌را بر لب‌اش می‌نهد
باد در هم می‌پیچد و
چشم تنهایی خیس می‌شود و
انتظارم فرومی‌ریزد و
حیاط شعرم آکنده می‌شود
از برگ درخت.

#شیرکو_بیکس
دیدگاه ها (۰)

یک شب هم باید با هم بیدار بمانیم تا خود صبح . هی چشمهای تو پ...

میگم: پاییز اگه خواننده بود صداش عین صدای بنان بودوقتی که با...

کار هر روزم شده بود...تمام ساعت فروشی های شهر را بارها و بار...

آدميزاد نه ناگهان،بلكه ذره ذره يک‌چيزهايى را مى‌اندازد دور.چ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط