به سلامتی اون بابایی که پول نداره واسه سرویس مدرسه ی دختر

به سلامتی اون بابایی که پول نداره واسه سرویس مدرسه ی دختر کوچولوشبده،ولی به عشق بچش صبح زود قید خواب شیرینش رو میزنه و موتورش رو روشن میکنه تا اونو به مدرسه ببره.،اما وقتی جلوی مدرسه میرسه،با دیدن ماشین مدل بالا ی بابای همکلاسیدخترش ،بغضش میگیره و از خجالت، عرقشرم روی پیشونیش میشینه.......
و به سلامتی اون دختر کوچولویی که وقتی داره از موتور باباش پیاده میشه،وقتی نگاه سنگین همکلاسی هاش که دارن از ماشین پیاده میشن رو به خودش حس میکنه ،وقتی چشاش به صورت یخ زده ی باباش می افته ،میپره بغل باباش و صورتش رو میبوسه و بهش میگه:بابا جونم مواظب خودت باش
دیدگاه ها (۷)

- بِشنَوِه کـ ِمُردی چیــ میگه‍ِ ?+عه‍ مــُردٰ؟-همین؟؟+شاید ...

داستان از جایی شروع میشه که جواد و نسرین توی چت روم با هم اش...

ﺩﯾﺎﻟﻮﮒ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ ﻣﻦ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ :....ﻣﻦ :ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻢﺯﻧﺪﮔﯽ :ﺍﻻﻥ ﻣﯿﺮﯾﻨﻢ ﺑ...

دو تا رفیق بودن یکی آبادانی و یکی تهرانی. آبادانیه اسمش محمد...

part21🦋جیمین«وقتی رسیدیم خونه اول رفتم آنا رو گذاشتم تو اتاق...

چندشاتی جین𝑃𝑎𝑟𝑡 𝒐𝒏𝒆:هوا داشت تاریک میشد ، خورشید داشت غروب م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط