نه پیش روست مهلتی که با تو روبرو شوم

نه پیش روست مهلتی که با تو روبرو شوم
نه دست داد فرصتی که گرم گفتگو شوم

تمام هستی ام گره به هستی تو خورده است
اگر تو نیستی بگو به نیستی فرو شوم

خوشی به من حرام شد جوانی ام تمام شد
در آرزوی اینکه من، برایت آرزو شوم

مرا کشاند سوی تو ، تمام عمر سوی تو
بگو پس از تو شمع من ، که از کدام سو شوم

مرا هزار نیمه شب لب تو کرد جان به لب
چه حرفهاست بر لبم اگر حریف او شوم

سه تار شو طنین شوم ، بهار شو زمین شوم
انار شو سبد شوم شراب شو سبو شوم

اگر که سالها تو را دقیق جستجو کنم
به این نمی رسد که یک دقیقه جستجو شوم

ناصر_عبدالمحمدی
دیدگاه ها (۱۱)

به جناب عشق گفتم : تو بیا دوای ما باش که به پاسخم بگفتا : ت...

.یک مَردمعمولا برای بدست آوردن است......که می گوید دوستت دار...

ناگزیرم اگرکه مثلِ درخت، در هجوم تبر نفس بکشمباشد آماده ام ا...

جز عشق و هر چه داشتم سوخته شد...#استوری

در حسرتم که با تو دمی گفت و گو کنمشاید به سحر عشق، ترا زیر و...

در حسرتم که با تو دمی گفت و گو کنمشاید به سحر عشق، ترا زیر و...

در حسرتم که با تو دمی گفت و گو کنمشاید به سحر عشق، ترا زیر و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط