دوست پسر مافیایی

Part 53

ات رفتش پیش جونگکوک

ات:اون بادیگاردت بود

جونگکوک:اره چطور

ات:همین جوری

جونگکوک کلاه کاسکت شو سر ات کرد

ات:پس خودت چی

جونگکوک:نیازی ندارم

ات:هومم

جونگکوک سوار موتور شد

جونگکوک:بپر بالا

ات هم بشت جونگکوک نشست

جونگکوک:سفت بگیر

ات دستاشو گذاشت روی شونه ی جونگکوک

جونگکوک:اینطوری که نمیشه درست بگیر

ات:هاا مگه چطوری باید بگیرم

جونگکوک:دختر واقعا خنگی

ات:خفه شو خودت خنگی

جونگکوک:جمله شما کاملا ناصحیح می باشد

جونگکوک دستای ات گرفت و دور کمرش حلقه کرد

جونگکوک:سفت بگیر کل راه که نمی تونم دستتو بگیرم یا اینکه دلت میخواد

ات:چ..چی نه نه

جونگکوک:خب حالا چرا عصبی میشی من که چیزی بخصوصی نگفتم

ات:نمی خوای حرکت کنی

جونگکوک:منتظر دستور شما بودم

ات:نمک دون

جونگکوک:نمکدون که هیچی کل انبار نمکم

بعدش جونگکوک متور روشن کرد و باسرعت به سمت دانشگاه رفت

ببخشید خیلی نبودم امتحان پشت سرم بود سرم واقعا سوت کشیده ازبس امتحان دادم هنوزم ادامه داره تازه امتحانا نوبت اول جلو افتاده

لایک و کامنت یادتون نره😊🎀
دیدگاه ها (۱۴)

وضعیت اقتصادی بنده:0000000000

دوست پسر مافیایی

دوست پسر مافیایی

جادوگری اقای جئون🎩🐰

فیک کوک(part3)

فیک کوک

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط