پست سفارشی

پسـت سفـارشـی:


پیرمردی تو حرم به جوانی گفت سواد ندارم برام زیارتنامه بخوان...
جوان شروع کرد به خوانـدن،سـلام داد به معصومیـن تا امام عسکری(ع).

جوان پرسیـد:امام زمانـت را میشناسی؟
پیرمرد جواب داد:چرا نشناسم؟

گفت:پــس سلام کن.
مـرد دستش را روی سینـه اش گذاشت:
السلام علیک یـا حجة بن الحسـن العسکری

جوان لبخند زد:
«و علیک السلام و رحمـة الله و برکاتة»

مبادا امـام زمـان کنارمان باشد و او را نشناسیم..

وا اسفاااا..
دیدگاه ها (۷)

ﻧــﻤــﯿـــــــבﺁﻧــﻢﮐُــﺠــﺂ؟ﮐـِـﮯ؟ﮐُـــــــــבﺁﻡ ﺭﻭﺯ؟ﭼـــﮧ ...

تقدیم ب همسر عزیزممرد من ...؟؟!!مهربانم ...؟؟!!مخاطب عاشقان...

زغالهای خاموش را،کنار زغالهای روشن میگذارند تا روشن شود... ه...

وقتی میری واتست رو چک کنی و با پیامای دلتنگی داداشت روبه رو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط