ازدواج اجباری

ازدواج اجباری
Part:¹⁷
کلافه دستی به موهاش که حالا بیش
شبیه لونه کلاغ بود کشیداین چند روز چشم رو هم نذاشته بود و همش فکرش مشغول بود نه غذای درست حسابی خورده بود و شبی نبود که فکرش مشغول نباشه اگر میتونست زمان رو به عقب برگردونه اون رو نمی‌بوسید دقیقا بعد از اون مهمونی یک کلمه هم با اِما صحبت نکرده بود.البته اِما با اون صحبت نمی‌کرد خب واکنش شما چیه وقتی یکی که فقط در ظاهر شوهرت باشه و هیچ وقت بهت نگفته دوست داره یهویی یه شب بخاطرت عصبی بشه و از اون بدتر تویه یه شب تورو دوبار ببوسه به اِما حق میداد که خیلی تعجب کرده باشه چون خودش بیشتر تعجب کرده بود
تو زندگیش تاحالا اصلا عاشق دختری نشده بود و همش از روی هوس بود اما حالا اون بوسه حس خوبی بهش داده بود
سری تکون داد تا افکارش رو به بیرون بریزه
دیگه وقتش بود بره و با اِما حرف بزنه..
**
+بورام دارم میگم من به اون قرار از پیش تعیین شده نمیام
بورام:لعنتی تا کمتر از ۴ ماه دیگه قراردادت با اون جئون عوضی تموم میشه تو که نمیخوای تا آخر عمرت یه سینگل به گور باشی
+یجوری میگی انگاری خودت سینگل به گور نیستی
بورام: خ خب چیزه
+بورام نگو که رل زدی
بورام:خب مگه جرم کردمم خیلیم مرده خوبیه
+حالا کی هست
بورام:به یک شرط بهت میگم!
+چه شرطی؟
بورام:تو باید به اون قرار از پیش تعیین شده بری
+تو گور خوندی من عمرم برم
همون طور که خودشو تو آینه نگاه می‌کرد زیر لب گفت
+میکشمت بورام
نمی‌خواست خیلی خوشگل کنه تا اون مردی که حتی ندیدتش ازش آویزون بشه
به اون قرار میرفت و اون مرد رو رد می‌کرد
از اتاقش خارج شد و خواست آخرین پله رو هم رد کنه که صدایی باعث شد متوقف بشه
_کجا؟
صدای کسی که این اواخر ازش فراری بود
جوری که انگار صدایی نشده باشه خواست دوباره به سمت در بره که اینبار دستش از پشت کشیده شد و تقریبا توی بقل کوک فرو رفت
_گفتم کجا؟
همین نزدیکی
چیزی که ازش بشدت فراری بود‌
قلبش به شدت توی سینش می‌کوبید
این صدای بم و عمیق متعلق به مردی بود که تازگیا هر وقت میدیدش لرزی از تنش می‌گذشت دلیلی که این ۱ هفته ازش دوری کرده بود همین بود
میخواست به احساساتی که هنوز شکل نگرفتن پایان بده _اِما؟
اوه اون مرد
همیشه آنقدر قشنگ صداش میزد؟
توی دلش به خورش تشر زد
"بس کن تو دیوونه شدی لعنتی"
از بقلش بیرون اومد و چشماش هرجایی جز اون اون دوتا تیله مشکی رو نگاه می‌کرد
+ ب بیرون!
_به من نگاه کن اِما!
یه هر سختی بود توی چشماش نگاه کرد حس می‌کرد ضربانش رویه هزاره
_کجا میری؟
وقتی بیش از یک دقیقه جوابی دریافت نکرد جلو رفت‌ یک قدم دو قدم و سه قدم
حالا فاصله خیلی کمی باهم داشتن ضربان هردوشون به شدت بالا رفته بود
شرایط:۹۰ لایک ۶۰ کامنت ۸۰۰ عضو این شرایطو برسونید دو تا پارت آپ میکنم
دیدگاه ها (۷۸)

ازدواج اجباری part: ¹⁸وقتی بیش از یک دقیقه جوابی دریافت نکرد...

ازدواج اجباری part: ¹⁹نکته: حواستون باشه پارت ۱۸ رو خونده با...

ازدواج اجباری part: ¹⁶با قدم های بلند خودش رو به کوک رسوند ت...

ازدواج اجباری part: ¹⁵قبل از هرچیزی بگم معذرت میخوام بخاطر ا...

دوست پسر دمدمی مزاج

میان دو نگاه

𝗣𝗮𝗿𝘁𝟭 _ خون‌آشام منمن کیم ا.ت هستم...دختر طردشده‌ی خانواده‌ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط