یک طرف ایمان سستمیک طرف ابروی تو

یک طرف ایمان سُستم،یک طرف ابروی تو
پنجه در محراب اندازم و یا گیسوی تو

من مسلمان می شوم با روسری سر کردنت
علت کفر من است این حلقه های موی تو

آه از روزی که کردی «او» خطابم عشق مُرد
عاقبت روزی مرا هم می کشد این «او» ی تو

عشق ورزیدم،رساندم خیر و بوسیدم تو را
پس چرا هی شر نصیبم می شود از سوی تو

مثل یعقوبم ولی مأیوسم از بوئیدنت
دلخوشم با پیرُهن هایی که دارد بوی تو

تا که حرف از بوسه و پیراهن و لب می زنم
لای دندان می رود لبهای هذیان گوی تو

سالها غرق عبادت بودم و محو دعا
دزد ایمانم شد آن ابروی شیطان خوی تو

سوگند&
دیدگاه ها (۳)

چند روزی می شود در خواب صحبت می کنماز تو و احساسِ دلتنگی شکا...

پا به پایت تا ته این جاده می آیم نترس این منم عاشق ترین دلدا...

اونایی که واس پستم که هیچ مشکلی نداش گزارش دادین فقط این و ...

دوستت دارم اگر سوگند می خواهد , بگویا دل سنگت، مرا در بند می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط