مثل اعتراف به قتلی که نکردهام

مثل اعتراف به قتلی که نکرده‌ام
دوستت دارم،
مثل ماندن روی حرف‌هایی که نگفته باشم،
مثل توبه‌های دروغین،
مثل شکنجه، مثل کابوس،
مثل ترکِ وطن، مثلِ آوارگی،
مثل زندگی با کسی که تا ابد دوستش نخواهم داشت
دوستت دارم
آن‌قدر
بی‌منطق و بی‌فلسفه
دوستت خواهم داشت
که آخر مجبور شوی
دوستم داشته باشی
۰
دیدگاه ها (۲)

نیامدن سرِ قرارهزار و یک دلیل دارداتویی که لباس را می سوزان...

این روزهادلم یادگاری می خواهدیک یادگاری کوچک !برای ثبت جاوی...

سرِ خاکِ مادر بزرگ مشغولِ خواندنِ فاتحه بودمکه صدای جوانی تو...

دلتنگت که می شومتکه ای از منشعر می شود به روی دفترمخاطرات م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط