Part

Part29:
رفتیم سر میز نشستیم لیا اومد بشینه بغل کوک
_ لیا تهیونگ گفت دلش برات خیلی تنگ شده و ازت ناراحته
= ای پسر جذابم من رفتم پیش عشقم
+ لیا خیلی گاوی
_بفرمایید خانومم
اب دهنمو قورت دادم و رفتم نشستم بغلش که دم گوشم اروم گف
_میدونستی حس بدی بهم دست میده وقتی ازم میترسی احساس میکنم قلبم میشکنه حتی صداشم میشنوم
+چرااا( بلند و شک )
/عه وا عروسم چی شده
" چیشد دخترم
+ عا چیزه یعنی میگم چرا آب نیست سر میز
!دخترم تو هیچوقت وسط غذا اب نمیخوری
+ خب من شاید نخورم ولی بقیه که میخورن مگه نه
= عا عاره راست میگه من میخورم
+ پس برم بیارم
رفتم اشپز خونه وس برا همین بود قافش از وقتی بغل لیا نشستم یجوری بود الهی بگردم بچم ناراحت شده پارچ آب رو بردم سر میز نشستم بغل کوک غذا مونو خوردیم و بقیه هم بعد اینکع غذا خوردن سر میز نشستن حرف زدن کوکم غذاشو تموم کرد نمیخواستم ناراحت باشه از قیافش معلوم بود ناراحته صندلیمو بردم چسبوندم بهش دستمو دور بازوش انداختم و سرمو گذاشتم رو شونش تا چند دقیقه همونجوری بغلش بودم که گفتن میز و جمع کنیم با ناراحتی دستشو ول کردم رفتم میز و جمع کردم و نشستیم رو مبل دور هم منم رفتم بغل کوک نشستم تا اومدم دستشو بگیرم
!€ عروس عزیزم میشه یه لیوان آب برام بیاری
با نا امیدی گفتم
+بله حتما
پاشدم رفتم براشون اب اوردم و دوباره دشستم و خواستم بغلش کنم دوباره
!دخترم برو شربت بیار
+ چشم
دیگه کلافه شدم تا اشپز خونه رفتم که
دیدگاه ها (۰)

Part30:/ دختر نمیخواد زحمت بکشی الان دیگه پرایم بهتره بریم +...

Part31:_ میدونی خیلی وقت بود منتظر این لحظه بودم لحظه ای که ...

Part28:که در زدن رفتیم دم در درو که باز کردیم مامان باباش اد...

تیزر فیک جدید روانشناس یه قاتل

فیک پدرخوانده پارت۶غذا ها رسیدن جیمین فوری به سمتم اومد و غذ...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۳۰

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط