دلبر زمستانی من

دلبرِ #زمستانیِ من!
این فصل را برای ماندن ترجیح بده،
می خواهم دی را ...
کنجِ دنج ترین کافه ...
برایت عاشقانه های شاملو را زمزمه کنم!
می خواهم شب های سردِ دی را ...
برایت آغوشانه گرم تر رقم بزنم
می خواهم بهمن را کنجِ پنجره ی اتاقمان
برایت چای با عطرِ هل و دارچین دم کنم
و بابوسه ای یک فنجان عشقِ گرم مهمانت کنم!
می خواهم روز های برفیِ بهمن،...
خیابان ها جز ردِ پای من و تو ...
اثرِ دیگری خلق نکنند!
اما می خواهم اسفند را ...
در آرام و خلوت ترین ...
کلبه ی چوبیِ جنگل،
کنارِ آتش،موسیقیِ ملایمی پخش کنم ...
و سرمست شوم از هرچه عشق!
می خواهم در هوایِ سرد و آفتابیِ اسفند،
سرت را روی شانه هایم دعوت کنم ...
و زیرِ گوشت عاشقانه هایی ...
به سبکِ خودم را زمزمه کنم!
می دانی؟
دلبرت که زمستانی باشد،
عاشقانه هایت چون برف سفید،...
و چون آتش تا ابد گرم خواهد ماند!

#شقایق_عباسی
دیدگاه ها (۱)

جاده های بی پایان را دوست دارم...دوست دارم باغ های بزرگ را.....

از همان چیزی که در رنجی، به راحت می رسیکوری و بینایی یعقوب ا...

#شنبه ها بوی امید و مهربانی میدهدبیخیال غصه با لبخند میگویم ...

#تـو_صبـح_را_زیبـاتر_ڪرده‌اےو مـن غرق لب‌هایی ڪہاز نواے لحـن...

می خواهم با تو باشم ...تویِ یک اتاقِ ساده ی کاهگلی ،با پنجره...

‏‍خسته جانی هستمکه تنم رنجور ناملایمات زندگی ستاز روزهای سخت...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط