مثل ضجه های دختری لال

مثل ضجه های دختری لال
زیر آوار
مثل خمیازه ی کولبری پیر
در شلم شوربای سد اسمال
مثل ظرف شستن مادرها
وقتی همه خوابند
مثل دور شدن یک مورچه
از دعوای نانوا و مشتری
مثل سلام کودکی به هواپیما
پای پنجره روی ویلچر
مثل سوزنی در انبار کاه
مثل پلک های زنی زیبا
پشت عینک دودی
یک سری دوستت دارم ها
دیده نمی شوند

👤 #رسول_ادهمی
دیدگاه ها (۵)

میدانم هنوز هم باران را دوست داری...!می بینی چشم هایم تا خود...

دوباره باران گرفتباران معشوقه‌ی من استبه پیش بازش در مهتابی ...

هر شببا وساطت یک قرص سفید چمدان چشم هایم را می بندم وبه سمت ...

شلوغمآنقدر، که خودم را در شلوغی گُم کرده امتنها تو می توانی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط