پدرم در فکر رفتن به سوریه نبود اما یک خواب باعث شد که ...

پدرم در فکر رفتن به سوریه نبود ؛ اما یک خواب باعث شد که برود.😴
خواب دیده بود راه سبزی جلویش است که انتهای آن ، حرم حضرت زینب سلام الله علیها قرار دارد ؛ دوستان شهیدش را در خواب دیده بود که به ایشان گفته بودند: « حاج منصور! مراقب باش جا نمانی... »😥
ایشان قبل شهادت ، در عملیاتی حضور داشتند که قرار بود چند جوان پشت لودر بنشینند؛ چون منطقه خطرناک بود ، پدر گفته بود شما جوان هستید ، اجازه بدهید من پشت لودر بنشینم.😊

راوی دختر شهید
شهید مدافع حرم منصور عباسی🌹
دیدگاه ها (۱)

گفتم به کجا؟!گفت:صدایم کردند:)گل بودم و از شاخه جدایم کردندگ...

هرچہ‌پُل‌پشت‌سرم‌هست‌خرابش‌بنما . . . تابہ‌فکرم‌نزنداز رَهِ‌...

#فرمانده ✌ #سید_خراسانی 💚🚀دشمن، امنیت ملی ما را هدف گرفته اس...

بہ ڪجـا میـروے اے همـدم ٺنهایے منمنم آن ڪس ڪہ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط