ازتمتنفرم

#ازت_متنفرم

پارت⁶

یهو چشام باز شد دیدم تو یه کارخانه ام

ا.ت: اینجا کجاست منو ول کنید (با صدای بلند)

از اون طرف تهیونگ و چهار تا بادیگارد هاش اومدن

تهیونگ: صدات داره دیونم میکنه

ا.ت: ولم کن تهیونگ چرا منو گرفتی

تهیونگ: خواهرم راستشو بهت گفت که من ازت خوشم میاد کی همچین دختر زیبایی رو نمیخواد

ا.ت: ولی من تو رو نمیخوام من عاشق یکی دیگم

تهیونگ: عاشق کی؟

ا.ت: من عاشق جنگکوکم

تهیونگ: وقتی که من بیام خواستگاریت خانواده ت همون لحظه قبول میکنه مگه نه؟

ا.ت: خانوادم هیچ وقت توه دیوانه رو قبول نمیکنه

تهیونگ: وقتی که خانوادت بفهمن من پولدارم ‌نیومده تو رو پیش من میفرستن

ا.ت: هیچ وقت خانوادم توه دیوانه رو قبول نمیکنن

تهیونگ: آنقدر به من نگو دیوانه
جوری بزنیدش که دیوانه از سرش بپره

بادیگارد ها: باشه قربان

جونگکوک: کسی دست به دوست دختر من نمیزنه

#اد_کوک
دیدگاه ها (۰)

#ازت_متنفرم پارت⁷تهیونگ: همینو کم داشتیم بادیگارد ها بکشیدش ...

#ازت_متنفرم پارت⁵به دانشگاه رسیدم دیدم هیچ کی اینجا نیست از ...

#ازت_متنفرم پارت⁴به خونه اومدم رفتم تو اتاقم لباسامو بپوشم ...

فیک جدیدمعرفینقش های اصلیا/ت:... تهیونگ:.... یونا: نامزد تهی...

love Between the Tides³⁴شب برگشتم خونه ا/ت: تهیونگ تهیونگ: ت...

love Between the Tides³⁶یک ساعت قبلتهیونگتهیونگ: نمیای بیرون...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط