یاد کودکیم افتادم

یاد کودکیم افتادم
آن شب تا صبح
نخوابیدم
چله زمستان بود
یخچال نداشتیم
پدرم نصف ساندویچم را از ایوان حیاط آویزان کرده بود
و گربه سیاه خبیث در کمین...
دیدگاه ها (۴)

به حال سجده بیفتم به احترام "علی"خوشا دمی که بمیرم به زیر گا...

پارو که میزدمدر عمق امواج موی تومیمردم و زنده میشدمنکند بیدا...

آجرک الله یا صاحب الزمان(عج)امشب که زمین و آسمان می گرید . ....

بارون خیلی خوبهخیلی قشنگهخیلی عاشقانه سوخیلی چیزای دیگه .......

ازمایشگاه سرد

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط