من که دلتنگ توام بامن بمان دل دل نکن

من که دلتنگ توام بامن بمان ، دل دل نکن
تا دلم خالیست ، درجای دگر منزل نکن

مدتی بگذشته از روزی که مجنونت شدم
نام مارا در شمار مردم عاقل نکن

غرق چشمان توام ، آخربیا دستم بگیر
این تن بی طاقتم را دورازاین ساحل نکن

تا تو هستی، شعرِمن را میشود گاهی شنید
بی مروت ، این همه قول و غزل ، باطل نکن

گه مرا پس میزنی ، گه باز پیشم میکشی
این چنین مارا گرفتار خطای دل نکن

من که جرمم عاشقی بودست حکمم انتظار
پس روا برمن تو حکم مجرم قاتل نکن

با تمام آرزوهایم سراغت آمدم
آرزوهای مرا با اشک چشمم ، گِل نکن

عاقبت من را دو چشمان تو در آتش فکند
بیش ازاین دیگر عذاب از آسمان نازل نکن
دیدگاه ها (۲۱)

به کــــــــه گویم که تو منزلگه چشمان منیبه کـــــــه گویم ک...

مناجات مولانا,بارالها…از کوی تو بیرون نشود پای خیالمنکند فرق...

من نمک گیرِ لبانِ شور و شیرینِ تو امشاعرِ شوریده یِ موهایِ پ...

‌ سوختم این سوختن ،را هم نگارم دید و رفتباختم در عشق و بر، ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط