درویشی را دیدم شتابان می دوید گفتم درویش کجا

درویشی را دیدم شتابان می دوید گفتم درویش ،کجا؟
گفت مراسم عزا ، گفتم مگه کی مرده؟ آهی کشید و گفت : معرفت و وفا
دیدگاه ها (۲)

ما عاشق فهم و ادب و معرفتیمما خاک قدوم هر چه زیبا صفتیماز زش...

نخوابی اسمون امشب ، که من بیدار بیدارمیه امشب دل به من بسپار...

از چشم تو ناز شصت را فهمیدممعنای هر آنچه هست را فهمیدماز قرم...

پیشکش میکنم عشق و رفاقت ومهربانی را به همه کسانی که از دل شک...

رمان: نیروی عشق پارت:۱

هنوز صداش خوب یادمه... فرقی نداشت سر صبح یا سر ظهر، هر وقت م...

هیچ وقت عاشق نشو وابسته نشو دل نبند چرا؟چون مثل من میشی حالا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط