شب از شبهای پاییزی است
شب از شبهای پاییزی است
از آن همدرد و با من مهربان ، شب های اشک آور
ملول و خسته دل
گریان و طولانی شبی که در گمانم من که آیا بر شبم گرید چنین همدرد
و یا
بر بامدادم گرید از من نیز پنهانی ...
شب از شبهای پاییزی است
و اینک خیره در من مهربان
که دست سرد و خیسش را چو بالشتی نهد
و من این گونه می گویم و دنباله دارد شب .........
شب از شبهای پاییزی است خموش و مهربان با من به کردار پرستاری سیه پوشیده گرداگرد
نشسته در کنارم
اشک بارد شب
من این می گویم و دنباله دارد شب ...
مهدی اخوان ثالث
از آن همدرد و با من مهربان ، شب های اشک آور
ملول و خسته دل
گریان و طولانی شبی که در گمانم من که آیا بر شبم گرید چنین همدرد
و یا
بر بامدادم گرید از من نیز پنهانی ...
شب از شبهای پاییزی است
و اینک خیره در من مهربان
که دست سرد و خیسش را چو بالشتی نهد
و من این گونه می گویم و دنباله دارد شب .........
شب از شبهای پاییزی است خموش و مهربان با من به کردار پرستاری سیه پوشیده گرداگرد
نشسته در کنارم
اشک بارد شب
من این می گویم و دنباله دارد شب ...
مهدی اخوان ثالث
- ۱.۴k
- ۱۶ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط