part

part:¹⁹
_____________________________________
جیمین: چون مین سو نمیزاره تو به تهیونگ برسی
یونا: اونوقت تو رو میزاره منو نمیزاره ه
جیمین: منکه مال این خانواده نیستم من فقط دوست تهیونگم
یونا: ازدواج من باتو خودش نوعی مرگه [خیلی هم دلت بخواد🙄]

یوناپاشد رفت تو اتاقش و در محکم بست

جیمین: دختره ی دیوونه
_____________________________________
(شب)

یونا" تو اتاقم بودم که از بیرون صداهایی میومد فهمیدم تهیونگ اینااومدن که تهیونگ آمد داخل اتاق

یونا:دلم خیلی برات تنگ شذه بود
تهیونگ: منم بیبی
یونا :امشبو باهم خوش بگذرونیم
تهیونگ: آه بیب خیلی خستم بزار واسه یه شب دیگه
یونا: باشه عشقم

یونا و تهیونگ همو بغل کردم و خوابیدن

_____________________________________
(صبح)

یونا' پاشدم دیدم تهیونگ نیس^ حتما رفته شرکت پاشدم رفتم WC و آمدم بیرون کارای لازم انجام دادم داشتم موهامو شونه میزدم که صدای پیامک اومد گوشیمو نگاه کردم دیدم یکی با یه شماره ی ناشناس بهم پیام داده: کیم هانول قاتل پدرت شوکه شدم شونه از دستم افتاد بهش پیام دادم

یونا: تو کی هستی
ناشناس: یه دوست
یونا: تو این چیزا رو از کجا میدونی
ناشناس :کاری به این کارا نداشته باش فقط خواستم این خبرو بهت برسونم
یونا: میشه همو ببینیم
ناشناس: چرا؟
یونا: لطفا فقط میخوام بیشتر بدونم
ناشناس: باشه ساعت ۴ بیا لوکیشنی که برات میفرستم
یونا: باشه ممنون
_____________________________________
ادامه دارد..‌.
دیدگاه ها (۳)

اسلاید اول: عمارتاسلاید دوم: داخل عمارت اسلاید سوم: آشپزخونه...

part:²⁰_____________________________________ناشناس: ساعت ۴ ب...

part:¹⁸_____________________________________هانول: آرهیونجو:...

part:¹⁷یونا: کاری با من ندارید؟ هانول: نهیونا: فعلایونا "رفت...

زور و عشق پارت ۱۶

ریکشنشون وقتی هنوز ازدواج نکردین و دارین همو میبوسین یهو مام...

مافیای من پارت ۱۹ویو کوک دیشب همش تقصیر جیمین بود خیلی شب بد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط