second season third part

second season ¦ third part

'flashback'

لوئیچی با تمام توانش ایساگی رو به اون سمت دریاچه پرت میکنه

لوئی: ایساگی!!!! فرار کن!

ایساگی موفق میشه فرار کنه ولی لوئی تیر میخوره و تو دریاچه میوفته

داوینا دست لوئی رو میگیره و به پایین ترین نقطه ی دریاچه میکشه و به غار خودش میبره و درمانش میکنه

بعد پنج ساعت لوئی بالاخره بیدار میشه

لوئی: من کجام... اینجا کجاست...

داوینا: تو داخل دریاچه ماریانا افتادی و نجاتت دادم.. شانس اوردی وگرنه دولت میگرفتت همین که فکر میکنن غرق شدی خیلی خوبه

داوینا به لوئی کمی غذا میده

داونیا: بخور... برات خوبه

لوئی: نمیخوای که مسمومم کنی میخوای؟

داوینا: به اندازه ای بی ارزش هستی که فقط نجاتت بدم و کمکت کنم

لوئیچی کمی از غذا میخوره و از طعم خوشش میاد ولی خجالت میکشه که بگه اروم غذاشو میخوره و داوینا کمی به زخمش دارو میزنه

لوئی: اسمت چیه؟

داوینا: دلیلی نمیبینم بهت بگم

لوئی: خب الف خانوم انگار از عضله هام خوشت اومده که این جوری نوازششون میکنی

داوینا سرخ میشه و تو سر لوئیچی میزنه

داوینا: انقدر بلند حرف نزن! خوبه منم بهت بگم کله آبی

لوئی: دوست پسر که این جوری صدام میزنه... تورو نمیدونم راحت باش

داوینا اندر ذهن: دوست پسر؟ کی با ابن میره تو رابطه!
دیدگاه ها (۱۵)

تفاوت لوئیجی در ۱۱۸ سالگی و در ۱۵٠ سالگیددی رو اصن(اولی کار ...

season two¦ part four لوئی: اکیرا تو منطقه ی جنوبی رو بگرد.....

second season¦second episodeلوئی: جکی چرا از من میترسی؟ جکی:...

در فکرم که فنفیکو کنسل کنم از اول بنویسم

سناریو

سرم رو می‌کنم توی دهنم یه جوری که صدام تا ته دلم برسه داد می...

ادما عجیبن مثلا وقتی جوری که دوست دارن باهاشون رفتار نمیکنی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط