چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش

چو در #دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش
که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم...
#من_و_ساقی
#حافظ
دیدگاه ها (۳)

داستان #چشم گریان مرا از شب بپرس ای بسا گوهر که دست غم از ای...

لحظه وصل به یک #چشم زدن میگذرداین فراق است که هر ثانیه اش یک...

اگر #غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد #من_و_ساقی به هم تازی...

شب های #دل #تنگی دگر باران نبارد کاشآری برای جان سپردن، دوری...

تقدیر

به نظرم آبان دختری‌ستبا موهای گیس شده؛ڪه روی آن را با گلِ سر...

سعدیا دی رفت و فردا همچنان موجود نیست # در میان این و آن فرص...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط