گر چه هر شب استکان بر استکانت میزنند هرچه تنهاتر شوی آتش

گر چه هر شب استکان بر استکانت میزنند/ هرچه تنهاتر شوی آتش به جانت میزنند/تا بریزی دردهایت را درون دایره/جای همدردی فقط زخم زبانت میزنند/عده ای که از شرف بویی نبردند و فقط/نیش هاشان را به مغز استخوانت میزنند /زندگی را خشک مثل, زنده رودت میکنند/ با تبر بر ریشه ی نصف جهانت میزنند /چون براشان جای استکبار را پر کرده ای / با تمسخر مشت محکم بر دهانت میزنند /
پیش ترها مخفیانه بر زمینت میزدند / تازگی ها آشکارا آسمانت میزنند /
آه , قدری فرق دارد زخم خنجرهایشان / دوستانت پا به پای دشمنانت میزنند.
دیدگاه ها (۲)

❤ ️آغوش توفرودگاه ابرهاستبغل ڪه بگیرےتن ویتنامے من راهیروشیم...

ای آیه ی تنهایی ای سوره مایوسم/هر قدر خدا باشی من دست نمیبوس...

یارم به صد بهانه دل برده عاشقانه /چون بوسه خواهم از او،گوید ...

خواب دیدم که خدا عاشق چشمان تو شداشک ریزانِ دعا، دست به داما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط